اردیبهشت
۴
۱۳۹۲

دختر بهشتی!

دختر بهشتی!Reviewed by مهندس طلبه on Apr 24Rating: 4.0دختر بهشتیمصاحبه ای با یک طلبه خانم

نمیدانم چه سرّی است میان عَلم و قَلم!

شاید علم های به پا خواسته دیروز،قلم های امروز را تربیت کرده اند.

نمی دانم!نمیدانم!

ولی این را خوب میدانم که هر علم که می افتد ،هزاران قلم از آن جوانه میزند و رشد میکند و بزرگ میشود.

آری!پس ای مادر خوبی ها از علمدارت بخواه قلم شکسته ام را برافراشد ،بر فراز آسمان ها،تا همه جهانیان بدانند که جز عشق پسرت هیچ در چنته ندارم!

پس امروز برای تو قلم میزنم،إی مادر خوبی ها،إی ام البنین (سلام الله علیها) …

 

 

این دفعه قرار بریم سراغ یه مصاحبه توپ!ولی این مصاحبه با مصاحبه های قبلی یه کَمکی فرق داره.حالا خودت مصاحبه رو بخونی فرقش رو میفهمی و خوب شیرفهم میشی:

 

باسلام و خسته نباشید خدمت شما دوست بزرگوار،

  1. لطفا بسیار کوتاه خودتان را معرفی کنید.
    • نام مستعار:دختر بهشتی
    • سن:۲۴
    • وضعیت تاهل:متاهل
    • تعداد فرزند:۰
    • شغل و تحصیلات پدر:کارمند بازنشسته، لیسانس الهیات
    • شغل و تحصیلات مادر:استاد حوزه و دانشگاه،فوق لیسانس فقه و اصول
    • شغل و تحصیلات همسر:مهندس مکانیک
  1.  لطفا از تحصیلات خودتان بفرمایید؟

حوزه و دانشگاه را باهم شروع کردم.دانشگاه در رشته ی مهندسی فناوری اطلاعات (IT) ،دانشگاه پیام نور ،که تا ترم ششم خواندم، ولی به خاطر یک سری مشکلات تصمیم گرفتم که با دانشگاه خداحافظی کنم و دروس حوزوی را با دقت بیشتری بخوانم.تصمیم دارم ادامه تحصیلم در حوزه باشد ان شاالله.هرچند دانشگاه برایم بسیار مفید واقع شد. ولی خب تا همین جا کافی بود!

  1. چرا از ابتدا رشته دانشگاهی را همزمان با حوزه شروع کردید؟

بهترین دلیلم برای اینکه هردو رشته را بخوانم،شرط پدرم بود.خب ایشان با رفتن من به حوزه مخالف بودند،یعنی خیلی مخالف بودند.میخواستند مهندس بشوم.خواهر و برادرم هردو در بهترین دانشگاه ها درس خوانده بودند(برادرم رشته مهندسی برق  و خواهرم فیزیک محض ) به همین علت، پدرم برای من نقشه ها کشیده بودند!

بالاخره به شرط رفتن به دانشگاه اجازه ی حضور در حوزه را به من دادند (حالا بماند که من دوهفته بدون اطلاع پدرم به حوزه میرفتم)،ایشان تقریبا در عمل انجام شده قرار گرفتند.فکر میکنم الان نظرشان تغیر کرده و کمی راضی تر شده باشند.

دلیل بهتری هم برای این کار داشتم، فکر میکنم که لازم است بعضی طلبه ها از دل دانشگاه و دانشگاهیان باشند تا بهتر بتوانند فضای جامعه را درک کنندو ارتباط بهتری برقرار کنند.تحصیلات دانشگاهی معلومات در زمینه های دیگر را بالا میبرد و عرصه ی حضور در اجتماع را برای طلبه بیشتر میکند.از طرفی درک بهتری از افکار و ایده ها در جامعه به او میدهد.دانشگاه محل بروز افکار مختلف است و بیشترین شبهات برای این قشر مطرح میشود.این طلبه را آماده تر میکند.

باید بگویم که این کار بسیار دشوار است ولی ارزشمند.فکر میکنم بهره ی خودم را از دانشگاه برده ام.

این کار هرچند از نظر سیستم حوزه غیرقانونی است ولی اساتیدم مرا همراهی میکردند و مشوقم بودند.(بعضی از اساتید حوزه که تحصیلات دانشگاهی داشتند)

  1. دو تا از نکات جالب حوزه را برای ما بگویید.

همیشه دنبال جایی بودم که با افراد هم عقیده ی خودم در ارتباط باشم.آدمهایی که به من کمک کنند دستم را بگیرند و جلو ببرند.جواب سوال هایم را بگیرم.یک جایی که قوانینش برپایه خوبی ها باشد.ملاکش ارزش ها باشد.حرف حق خریدار داشته باشد.همه ی اینها را در حوزه دیدم.حوزه یک جور مدینه ی فاضله بود برای من.احساس صمیمیت بین دوستان و اساتید موج میزد.بعد از ورودم به حوزه با اینکه از قبل با فضای حوزه آشنا بودم،خیلی شگفت زده بودم…

استاد گاهی خودش را هم سطح شاگردش میکند تا نبودن هم مباحثه ای را برای طلبه اش جبران کند.اتفاقات جالبی اینجا می افتد.

یکی از اتفاقات شیرین حوزه که در دانشگاه هرگز نمی افتد،امتحان های بدون مراقب است.امتحان بدون پچ پچ و تقلب!!حضور امام زمان (عج) در تمام لحظات زندگی بین طلبه ها حس میشود.در حوزه اصل بر درس خواندن و نمره گرفتن نیست.گاهی طلبه خودش را موظف میداند تا درس را ترک کند.البته در شرایط خاص.طلبگی فقط کسب علم نیست که از ظاهرش بر می آید.درس خواندن راه رسیدن به هدف طلبگی است.حاج اسماعیل دولابی یک تعبیر قشنگ از طلبگی دارند که میفرمایند:« طلبگی یعنی مودبانه طالب خدا بودن»من این را خیلی دوست دارم.طلبه دنبال راه بندگی خدا و عمل  کردن به وظیفه اش نسبت به نفس خودش و اطرافیان و جامعه است…

 

  1. هر شخصی در زندگی تلخی ها و سختی هایی را تجربه کرده است،میشود شما یکی از سختی ها و آزمون های الهی را که تجربه کرده اید بفرمایید؟

اتفاقی که در زندگی من افتاد …سه سال پیش با یک غده در گلویم خودش را نشان داد و بعد فهمیدم که سرطان است و با سه تا عمل و یک پرتو درمانی ان شالله که برطرف شده است.به یک گونه ی نادر تبدیل شده بودم که برای دکترها خیلی جالب بود.روزهای سختی بود،خانواده ام بیشتر از من زجر کشیدند.به خصوص که خودِ جراحم از عمل میترسید و میگفت احتمال دارد تارهای صوتیم پاره بشود و دیگر نتوانم اینقدر حرف بزنم! نمیدانم چرا من نمیترسیدم و عمل ها را به راحتی میپذیرفتم.فکر میکردم همه اینها یک خواب یا یک شوخی است…شوخی شوخی سه بار گلویم را شکافتند!!!

الان خوب هستم.فقط دیگر تیرویید ندارم.دو ترم از حوزه ام عقب افتادم که خدارو شکر جبرانش کردم و الان ترم آخرم.دانشگاه را رها کردم که بازهم ایرادی ندارد!در کل زندگی خوبی دارم.

  1. آیا حوزه توانسته است برای پیروز شدن در این آزمون الهی به شما کمک کند؟

نمیدونم پیروز شده باشم یا نه! باید بدانیم که سراسر زندگی ما آزمون الهی است.امتحانات خداهمیشه یک اتفاق خیلی بد نیست که متوجه آن باشی.گاهی ممکن است یک لحظه ی کوتاه باشد و حواست نباشد.گاهی در خوشی باشد نه ناخوشی.به نظر من اینها سخت ترند.اینکه بدانی سرطان داری و بدانی که باید صبر کنی  و همیشه شکرگذار خدا باشی چیز سختی نیست.من به یک جای مطمئن وصل بودم که به من دلگرمی میداد.وقتی پای درس اخلاق استاد بودم محکم میشدم.وقتی مشکلات رنگارنگ دوستان دیگرم را میدیدم که چطور صبوری میکنند و دم نمیزنند، برای چه من بیتابی میکردم؟شاید این اتفاق یک آزمون کلی از تمام درسهایی بود که در این مدت خوانده بودم.راستش فکر میکنم که خدا میخواست این بشر مغرور را سر جایش بنشاند.الان حضور خدارا بیشتر حس میکنم و میدانم که زندگی من ممکن است هرروز با یک شرایط جدید و سختی تازه ای روبرو باشد،و فقط خدا تکیه گاهم است.

  1. آیا حضورتان در حوزه به زندگی زناشویی شما لطمه وارد نکرده است؟و آیا توانسته اید وظایف خودتان را در این عرصه انجام بدهید؟

لطمه؟! خیر.اتفاقا به زندگی ام کمک کرده است.خداروشکر همسرم راضی است و در این راه همیشه همراه و مشوقم بوده اند.

هرکاری برای اینکه نتیجه بدهد نیاز به برنامه ریزی دارد.من هم مثل خانم های  دانشجو و شاغل با برنامه ریزی به وظایفم عمل میکنم.حوزه هم این موضوع را در نظر دارد و به همین دلیل ساعت کلاس های حوزه فقط صبح تا ظهر است.سعی میکنیم سرکلاس درس را کامل از استاد بگیریم و همان جا رفع اشکال کنیم و گاهی بعد از کلاس خلاصه نویسی میکنیم و مباحثه هم که همانجا است. زمان زیادی در منزل برای درسم نمیگذارم و در منزل فقط یک خانم خانه دارم!اساتید ما همیشه میگویند که اولویت اول شما باید همسرداری باشد.یک طلبه ی خانم هیچ وقت دلیلی برای کم کاری در منزل ندارد.این صحبتهای اساتید همیشه در ذهنم هست.در این مورد لطف خدا را بسیار دیده ام.

  1. به نظر شما فرق اساسی حوزه خواهران با برادران در چیست؟

تفاوت اصلی حوزه ی برادران با خواهران در اهداف آنهاست.حقیقت این است که هدف اصلی حوزه ی برادران(اکثرا) اجتهاد است و بیشتر متخصص در فقه میخواهند، بعد از آن مبلغ و پژوهشگر و… اما حوزه های خواهران اول مبلغ و پژوهشگر و استاد میخواهند.بله یک طلبه ی خانم میتواند در این حوزه ها مجتهد شود ولی اگر خود او بخواهد.دلیلش هم واضح است.راه اجتهاد بسیار دشوار است.

این رویکرد حوزه ی خواهران باعث شده تا کتاب های درسی و مطالب آموزشی با حوزه ی برادران تفاوت کند.موضوع همان است فقط شکل آن تغییر کرده است.درس های جانبی برای خانمها هم زیاد است که در زندگی روزمره به کارشان می آید.منطق و اصول و فلسفه و فقه هست ولی نه به سختی ای که در حوزه ی برادران وجود دارد.غیر از این تفاوت دیگری ندیده ام!

  1. به چه علت حوزه نیازمند حضور خواهران در این صحنه است؟

نیاز حوزه به طلبه های خانم به دلیل نیاز جامعه به آنهاست.خانم هایی که در دین پژوهش کرده اند و به مسایل روز آگاه باشند، در جمع خانمها قرار میگیرند و مسایل دین را تبیین میکنند.در دانشگاه ها حضور پیدا میکنند و پاسخگوهستند.در مدارس و مساجد حضور دارند.

پژوهش درباره ی مسایل مربوط به زنان را برعهده میگیرند. حوزه سخنران های برجسته ای دارد و مبلغان خبره که به کشورهای مختلف سفر میکنند تا دین اسلام را گسترش دهند.اساتید برجسته و عارفی که طلبه ها را پرورش میدهند تا در جامعه به نحو احسن حضور پیدا کنند.بعضی از اساتید دانشگاه از دل حوزه آمده اند که این هم باعث رشد دانشگاه  در مسایل دینی میشود

  1. آیا شما در دنیای مجازی هم حضور فعال دارید؟اگه دارید به چه صورت و به چه علت ؟

.بله، در حال حاظر با یک وبلاگ با دوستانم در ارتباط هستم .فعلا برای گرفتن اخبار و بودن در کنار دوستان و پاسخ به سوالات آنها در باب حوزه ،ولی در آینده ان شالله برای پاسخ به مسایل دینی و ارایه پژوهش هایم خواهم بود.به نظر من حضور طلاب در دنیای مجازی کمرنگ است.درس و بحث های ما در این دنیا مطرح نیست و به این دلیل نمیتوانیم از تجربیات هم استفاده کنیم.با اینکه قدمت حوزه از دانشگاه بیشتر است ولی تحصیلات مجازی دروس حوزه بین طلاب مطرح نیست.انشالله این کاستی ها را جبران کنیم.

در ضمن آدرس وبلاگ هم :«db68.mihanblog.com» هست

با سپاس فراوان از جناب مهندس طلبه و مخاطبان ایشان

 

منم خیلی متشکرم که وقتتون رو در اختیار بنده،و خوانندگان خوب سایت مهندس طلبه قرار دادید.

همه شما رو به خدای دختران بهشتی میسپارم

یاعلی مددی

————————————-

سلام خدمت همه رفقای با مرام و با صفای خودمون

اولا قراره که جواب نظراتِ  دوستان رو خانم دختر بهشتی بدن!پس از الان گفته باشم!

دوما این مصاحبه به صورت حضوری یا شفاهی انجام نشده.بلکه بنده سوالات رو برای خانم دختر بهشتی ایمیل کردم و ایشون هم جواب دادن.

خب ملالی نیست جز دوری شما،چون یحتمل الان باید توی مدینه النبی باشم،ان شاالله

یاعلی مددی

۹۲/۰۲/۰۴

      مطالب مرتبط

درباره نویسنده:

من متولد شهر مقدس تهرانم! پدرم پزشک و مادرم استاد دانشگاه هستند و خودم هم در مقطع کارشناسی رشته کامپیوتر(Computer) گرایش نرم افزار (Software) تحصیل کردم. بعد از اتمام لیسانس به عللی مسیر زندگیم عوض شد و تصمیم گرفتم دانشگاه رها کنم و دیگه ادامه تحصیل ندم و بیام حوزه...

۵۲ دیدگاه + فرستادن دیدگاه

  • سلام مجدد
    کاش یه نشونه ای ازین دختر بهشتی ک دوساله وبلاگش ب روز نکرده پیدا میکردم
    شما خبری ندارید؟

  • سلام بر دختر بهشتی!
    مهندس طلبه ابتکار خیلی خوبی به خرج دادن بابت این مصاحبه.انشاءالله که ادامه دار باشه.

    • سلام خواهرجونم!
      کجایی پس تو آبجی؟
      راست میگی من اینجا هر بار با یه ابتکار جدید روبرو میشم.هیچ وقت نمیتونم مطلب جدید رو حدس بزنم!!!

  • سلام
    زیارتتون قبول باشه جناب مهندس طلبه
    ودیگه اینکه
    این مصاحبه جز یکی از بهترین ها بود و مطالبش به خانم های مشتاق حوزه کمک کرد
    التماس دعا
    یاعلی

    • سلام
      خیلی ممنون،قبول حق ان شاالله ماشاالله
      خداروشکر که براتون مفید بود
      یا علی مددی

  • گــفــتــنــد رفــــیـــقـــت چــنــد بــخــشــه؟
    گــفــتــم: کــارش از بــخــشــو شــهــرو کــشــور گــذشــتــه!
    رفـــیـــقـــم یـــــه دنـــیـــــاســت …
    آپم…

  • دختر بهشتی جان وبلاگتون صفحه اش نمیاد!!!!!!

    • خانم دختر بهشتی باید پاسخگو باشن که گویا تشریف ندارن!
      یاعلی مددی

      • هستم حاج آقا
        برای ایشون جواب دادم ولی انگار اینترنتم که قطع شده ثبت نشده براشون
        وبلاگ مشکلی نداره خو

  • سلام
    خوشبحالت.التماس دعا

    • سلام
      خوش به حال کی؟؟؟خب یه جوری صحبت کنید منم بفهمم.
      یا علی!

  • http://bayanbox.ir/id/4217259419508485352?info
    سلام
    گوش بدید حتما

  • با سلام و عرض تعجب!
    عجب وبلاگ در وبلاگی شده! مطلب جالبی بود و البته وبلاگ جالبی، مخصوصن بخش خواستگاری مهندس! ما که استفاده کردیم
    آ سد حاجی مهدی یعنی الان کجایی؟ مدینه ای مسجد النبی و بقیع یا مکه ای بکه المبارکه و رکن یمانی و حجر اسماعیل و مقام و ابراهیم کنار زمزم ، یا…. هرجا که هستی خوشا به اون حال دلت….
    یا حق

    • سلام علیکم
      من متوجه نشدم قسمت اول صحبتتون با من بود یا حاجی ؟
      به هر حال خوشحالیم که موجبات تعجب ملت رو فراهم کردیم!!!!
      البته اون قسمت معرفی وبلاگ کار مهندس طلبه اس.چه میشه کرد؟!!

  • سلام.دقیقا حوزه همین طوریه اما خب یه سری کم کاری هم تو حوزه هست حالا تو بعضی حوزه ها کمتر و تو بعضی بیشتر.البته از وقتی حوزه مدرکی شده مقداری متفاوت شده.طلبه ها احساس میکنم اون خلوص نیت رو ندارن.البته من به عنوان طلبه یه چیزایی هم دیدم که گفتنش جایز نیست خب خوب و بد همه جا پیدا میشه.ولی دوستانی که دانشگاهم رفتن و اومدن حوزه همگی اتفاق نظر دارن که فضای حوزه یه چیز دیگه است.موفق باشید و التماس دعا

    • سلام علیکم
      شما چرا احساس میکنید که خلوص نیت نیست؟؟
      به نظر شما اگر هنوز هم حوزه بدون مدرک پیش میرفت در این دوره زمونه منطقی بود؟آیا میشه بدون داشتن مدرک در این اجتماع حرفی زد؟میشه فعالیتی کرد؟ میشد طلبه رو از غیر طلبه تشخیص داد؟
      این بحث مدرکی شدن لازمه ی کاره ماست.
      الآن هم طلبه با سختی و از خود گذشتگی درس میخونه بخصوص آقایون.من خودم رو نمیگم.ولی آقایون که از خیلی چیزها باید صرف نظر کنند.مشکلات مالی به کنار،گوشه کنایه های مردم،تهمت ها،سختیه تحصیل این علوم،برای یعضی ها هجرت به شهر دیگر،همه اینها سختی هاییست که به جان میخرند.
      بنده در حوزه های متفاوتی درس خوندم.دو حوزه در اهواز،حوزه ی اصفهان،حوزه ی شوش،از حوزه ی قم هم کمی باخبرم،درسته حوزه هم کاستی هایی داره ولی کاستیهایش مانع و مشکل ساز نیست.مشکلی هم اگر باشه جدی نیست.گاهی هم این توقع بالای ما از حوزه است.من نمیخوام از حوزه دفاع کنم.شاید از طلبه ها دفاع کنم ولی از حوزه نه.من با نقد حوزه موافقم ولی در جایی که فایده داشته باشه.پیش مدیران و اساتید و مسئولین.که ان شالله بتوانیم به نتیجه ی دلخواه برسیم.
      یک چیز دیگه…من همیشه از خودم میپرسم که در مقابل بهره هایی که از حوزه بردم من چه کاری برای حوزه کردم؟!؟در مورد خودم که هیچ.هنوز نتونستم کوچکترین خدمتی بهش کنم.
      ممنون به خاطر اینکه نظرتون رو بیان کردید.
      التماس دعا

  • سلام آقای مهندس

    سخت محتاج دعام… درسام خیلی زیاد شده دعا بفرمایین که همتی کنم و شرمسار امام زمان نشم…

    Big Smile Rose Rose

  • سلام

    یکی از پست های بسیار خوب وبلاگ بود.

    به نظرم خانم (دختر بهشتی ) غیر متعصبانه تر از بقیه درباره دانشگاه صحبت میکنند.

    متاسفانه بعضی از طلبه ها مدام برای اثبات حوزه ، حوزه رو با دانشگاه مقایسه میکنند و دانشگاه

    رو منفی و جهنمی و غربی و آمریکایی و حوزه رو مقدس و خوب و مثبت انگاشته و معرفی میکنند.

    به نظرم کسانی که این کار رو میکنن نمک خوران نمکدان شکنند. چون شاید اگر دانشگاه نبود

    الان فاصله قم تا تهران رو باید به جای یکی دو ساعت تو ده روز میرفتیم. یا بجای ایمیل و وبلاگ از نامه استفاده میکردیم . جالبه که شاید خود این افراد از تکنولوژی های روز دنیا و لپتاپ و … هم استفاده میکنند.

    در نهایت من معتقدم آدم هرجا باشه نیتش باید پاک باشه

    موفق باشید

    دعا بفرمایید

    • سلام جناب آرمان!
      واقعیتش من فکر نمیکنم دیگران دانشگاه رو متعصب و آمریکایی جلوه میدهند بلکه این به خاطر خوبی هایی است که در حوزه دیده اند و سختی هایی که در دانشگاه کشیده اند.
      به هر حال شرایط زندگی هر کس متفاوته و از محیطی یکسان تجربه های متفاوتی دارند.من از دانشگاه خاطرات خوبی دارم.من محیط دانشگاهم رو خیلی دوسداشتم با اینکه اونجا هم بی عدالتی و اساتید کم کار و دوستی های دختر و پسر و جو نامحترمانه هم بود ولی با این حال من شادابی دانشگاه و جو علمی و تلاش و درسهایی که می خوندم و دوستای باصفایی که داشتم رو دوسداشتم.البته مهندس طلبه هم از دانشگاهشون و دوران دانشجوییشون همیشه به خوبی یاد میکنند.بخصوص از رفقاشون.
      درضمن یادمون باشه که اونایی که باشون مصاحبه شده(قبل از بنده)خودشون تجربه ی دانشگاه رو داشتند و مهندس هم بودن و…و از علم دانشگاهیشون دارن استفاد میکنندو نقدهایی که بر دانشگاه دارند برای اصلاح دانشگاست.ان شالله که بهتر از قبل باشیم.
      در پناه خدای خوبی ها

    • هوالحق.سلام علیکم جناب آقای آرمان.بنده طلبه ام و فضای دانشگاه رو با چشمان خودم دیدم .(هم محل تحصیل خودم و هم محل تحصیل دوستم وهم محل تحصیل برادرم)و در هیچکدام محیطی که بوی دین بدهد ندیدم .کسی منکر علوم دانشگاهی برا پیشرفت امور دنیایی نیست اما زندگی در امور دنیا خلاصه نمیشه.اگر میگن فضای دانشگاه منفیه راست میگن .اولا حوزه خانمها از آقایان جداست .ثانیا تو حوزه خبری از توهین و مسخره کردن به مقدسات نیست.به اسم آزاد بودن کسی دیگری رو به سخره نمیگیره.جلوی دیگران شخصیتشو خرد نمیکنه.من زجر کشیدم تو دانشگاه .تو نمازخونه داشگاه موقع نماز صدای خنده و موزیک گوشی موبایل رو باید تحمل میکردم. باید حرف اساتیدی که معلوم نبود به چه علت به هر مسئله دینی حمله میکردند و تحمل میکردم و دم نمیزدم.رفتارای غیر اخلاقی جماعت دانشجوی دختر و پسر رو میدیدم و نمیتوانستم دم بزنم.و خیلی چیزای دیگه این موارد که روح آدم رو به درد میاره باعث میشه بگن دانشگاه محیطش منفیه.من الان تو حوزه ۵ ساله که دارم درس میخونم و حقیقتا روحم برا چند ساعتی که در این فضاست آرومه.آدم وقتی سعی میکنه روحش رو از اعمالی که مرضیه خداوند متعال نیست دور کنه ,دیگه ناخوداگاه وقتی با گناه روبرو میشه حس خیلی بدی بهش دست میده.واقعا اذیت میشه . Frown Big Frown Cry نمیگم هر کی میاد حوزه قدیس میشه وهر کی میره دانشگاه خدای ناکرده شیطان اما تحمل فضای دانشگاه واقعا برا کسی که میخواد دیندار بمونه سخته.خیلی سخته.و خستگی روحی برا آدم میاره.اما فضای حوزه به نظر من آرامش و آسایش روحی میاره که باعث میشه با آرامش بیشتری دروس سنگین اونو بخونی.و البته به دست آوردن همین آرامش تو حوزه مستلزمه خودسازی و تهذیب نفسه چون اگه نباشه بعد چند سال از درس خوندن زده میشی . ۸-) ببخشید سرتونو درد آوردم.در پناه حضرت حق تعالی و زیر سایه امام زمان-عجل الله تعالی فرجه الشریف-موفق و سلامت باشید

  • سلام
    خدا شما رابرای خانواده حفظ کناد و سلامت بداراد!
    زندگیتان شیرین.
    به سید محمد گلم که بعدا این نظرات را میخواند سلام میرسانیم.
    “یاعلی”

    • سلام
      خدا شما رو سلامت بداراد!
      در پناه حق

  • اشتباه تایپی بود. منظورم مهندسی کشاورزی بود. فکر نمی کردم اهل مسخره مردن دیگران باشید.

    • خواهر گلمe.s در راهی که ما داریم میریم مسخره کردن هیچ جایی نداره. یه شوخیه ساده بود.بخاطر اینکه من حتی سرچ کردم و گفتم شاید واقعا رشته ی جدیدی است.
      اگرم دوستان شوخی میکنند شما به دل نگیر اینجا ما همه باهم دوستیم و در کنارهم هستیم.
      درمورد راهنمایی هم من صحبتی نکردم بخاطر اینکه گمان کردم مخاطب شما مهندس طلبه باشند.
      اگر دیگه دلخور نیستی منم نظر شخصیم رو بگم؟؟
      بخند آبجی.
      من خودم مشوق دوستانم برای ادامه تحصیلم.به نظر من هرکس که بار علمیه خودش رو بالاتر ببره خواه ناخواه مرتبه ای بالاتر میرود از نظر فکری.موارد خلاف هم هستن که آنها استثنااند.اگر شرایط زندگی محیا باشه برای ادامه تحصیل خیلی هم خوب هست.و این به شرطی است که اولویت های زندگی رو به درستی چیده باشید.من فکر میکنم اولویت اول همسر و بعد بچه است.بعد از اون میشه درس خوند.در ضمن درس خوندن میتونه بهترین سرگرمی باشه.
      خیلی خوبه که اول ارزیابی کنی که رشته ای که میخواهی ادامه بدی چه تاثیری در زندگی تو داره و چقدر تو رو رشد میده.تاثیرش بر اولویت های زندگیت چطوره.
      خواهر خوبم امیدوارم ناراحتی شما رو برطرف کرده باشم.

    • سلام، شوخی بود آبجی، اگه منم زنجوندمت عذر میخوام
      الانم که اشتباه تایپی داری که «اهل مسخره مردن مردم» Heh
      خوب قربون شکلت، قبل ارسال یه چک کن نوشتتو، این مشکلا پیش نیاد

  • سلام بر شما دختر بهشتی.مصاحبه ت رو خوندم خیلی خوشحال شدم که تو مثل من به بن بست خانواده زیاد برخورد نکردی.البته شاید اگه منم بدون اطلاع پدرم ۲هفته رفته بودم الان یه حوزوی بودم ولی خدایی ش دلم راضی نمیشه بدون اطلاع برم.برام خیلی دعا کن .این دوره و زمون همون دوره ای هست که نگه داشتن ایمان مون تو اون سخت تر از نگه داشتن آتیش تو دسته پس برا همه مون دعا کن عاقبت به خیر شیم و راه درست رو انتخاب کنیم..تشکر

    سلام حاج آقا.رفتیید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خوش به حالتون بازم میگم هر چند میدونم یادتون نمیره ولی میخوام یه جورایی ویژه برام دعا کنی
    یا علی مددی

    • سلام یاس کبود جون
      بنده در وبلاگم در مورد راضی کردن پدرم قبلا صحبت کرده بودم، اینجا زیاد توضیح ندادم.
      اینطور نبود که بدون اجازه ی ایشون کلاس برم.پدرم خبر داشتن ولی به روی خودشون نمی اوردن.وقتی خودش صبحا منو میرسوند دم درب حوزه مگه میشه بی خبر باشه؟
      فقط من بهشون اعلام کردم که حاضرم دانشگاه برم.ایشون خوشحال شدن.ولی تا شروع کلاس های دانشگاه سر کلاسهای حوزه شرکت کردم.بعد که پدرم باخبر شد و دیدند برام جدیه.و اصلا کوتاه نمیام.قبول کردن که هر دو رو باهم بخونم.البته از این موضوع هم خیلی خوشحال بودن و افتخار میکردند.منم تمام سعیم رو میکردم.پدرم بعد از اون بام همکاری کامل رو داشتن.فکر همزمان خوندن حوزه و دانشگاه رو خوده ایشون به ذهن من اوردن.
      ولی پروژه ی راضی کردن ایشون از دوسال قبل شد و از قبل هم قابلیت خوندن هم زمان رو بهشون نشان دادم.هرچند که بیماری مانع شد برای به نتیجه رسیدن زحمات.ولی حداقل خوندن این چند سال دانشگاه برام نتیجه ی لبخند رضایت پدر از تلاشم رو داشت و اینکه ایشون دیدند که کلامشون برام با ارزشه.
      التماس دعا خواهر

  • سلام.خسته نباشی.با پست و کلیپ پزشکی جالب(زالو انداختن) در خدمتم

    بهم سر بز Smile ن

  • تشکر Clover

  • بسم الله…
    سلااااام بر دختر بهشتی عزیز. من هفته ای چندین بار به وبت سر می زنم البته چراغ خاموش!!!
    اول که تیتر مطلب رو دیدم باورم نشد… خوشحال شدم.. مصاحبه هم مثل مطالب وبت خوب بود. انشاءلله موفق باشی…
    یاعلی(ص)

    • سلام صهبا خانوم
      دیگه خاموش نباش .اجازه بده ما هم ببینیمت.
      در پناه امام باران!

  • سلام…
    خیلی خوب بود.دختر بهشتی امیدوارم موفق باشی…
    اقای مهندس طلبه؛امیدوارم حالتون خوب باشه و در بقیع حرف من یادتون باشه که به حضرت زهرا بگید…
    التماس دعا

    • سلام سایه جون
      تشکر
      در پناه امام زمان باشی

  • سلام خداقوت برحاجی مهندس طلبه ونماینده اش خانم دختر بهشتی/جای حاجی خالی نباشه
    مصاحبه ایمیلی خیلی خوبی داشتیدوپربار/انشاالله درهمه مراحل زندگیتان موفق باشیدوماراهم دعا بفرمایید.یازهرا

  • هوالحق.سلام علیکم.آقا سید سلام مارو هم به مادرمون برسونید.آخه منم از تبار ساداتم.خواهشا مارو از دعای خیرتون فراموش نکنید. Big Frown Cry خواهر گلم دختر بهشتی مصاحبتون پر بود از نکات ریزی که درس میشه برای من.التماس دعا.یاعلی. Rose Rose Rose Rose Rose Rose

    • سلام علیکم
      خوشحالم که براتون مفید بود.
      التماس دعا Rose

  • سلام همکار عزیز وب خوبی داری بهم سربزن

  • سلام علیکم مصاحبه خیلی خوبی بود.

    من فارغ التحصیل رشته مهندسی کارشناسی هستم و الان دو ساله که ازدواج کردم.

    دوره های مدرسه بچه درسخونی نبودم ولی تنبل هم نبودم. در حد متوسط. ولی وقتی رفتم دانشگاه

    خیلی علاقه مند به درس شده بودم. یعنی به نوعی می خواستم جبران دوره های مدرسه رو بکنم.

    الان که کارشناسی رو گرفتم دوستام خیلی بهم میگن برای ارشد خودت رو آماده کن. البته شوهرم

    مخالفتی ندارد. خودم هم خیلی دوست دارم.از کارشناسی بیشتر. یعنی جزو آرزو هام شده که ارشد

    بخونم. ولی نمی دونم چه کار کنم. بعضیا می گن نمی خواد دیگه بخونی. یه عده هم میگن ادامه بده.

    تو که تا اینجا رو خوندی. موندم چه کار کنم.

    لطفا راهنماییم کنین. رشته مورد علاقه ام در ارشد فیزیولوژی دامپزشکی است.

    اجرکم عندالله.

    • سلام
      رشته ی مهندسی کارشناسی داریم؟؟داریم؟؟!!!
      فکر میکنم اگر مهندس طلبه بودن میگفتن که به سوالات فقط از قسمت پرسش و پاسخ جواب داده میشه.
      نوار بالای صفحه،گزینه ی پرسش و پاسخ
      اونجا به صورت خصوصی جواب میدن

      • اشتباه تایپی بود. منظورم مهندسی کشاورزی بود. فکر نمی کردم با تحصیلات حوزوی اهل

        مسخره کردن دیگران باشید.

    • با اجازه مدیر فعلی-دختر بهشتی Yes
      سلام
      رشته مهندسی کارشناسی؟؟؟؟!!!!! Question
      رشته جدیدیه؟؟؟؟؟؟؟؟ Grin
      شوخی کردم به دل نگیر،حتما اشتباه تایپی بوده
      در ضمن دوست عزیز صاحب خونه فعلا نیست تشریف بردن سفر حج، منو دم در گذاشتند که هرکی مراجعه کرد بهش بگم که نیستند، البته بدون جیره و مواجب Sweat به هر حال اینجا دربار نیست همه اینجا رعیتند و در به روی همه بازه
      البته فعلا مدیریت دست خواهر گلم دختربهشتی هستش، وبلاگش هم هست دوست داشتی بهش سر بزن… یا علی مددی

  • سلام، مصاحبه خوبی بود و عالی تر از این جهت که مصاحبه با یه طلبه خانوم صورت گرفته بود، و بازم یه تبریک به بچه های فنی که یکیش دختر بهشتی بزرگوار باشه که قدم تو این راه گذاشته و با سختی هایی که داشته صبورانه ثابت قدم بوده و هست و ان شاء الله خواهد بود، خواهر گلم منم مهندسی نرم افزار خوندم و تصمیم داشتم به حوزه برم ولی با مخالفت همه اعضای خانواده خاموش شدم و نشستم سر جام، از نکاتی که درباره حوزه گفتی، نکته اولش کاملا به دلم نشست چون یه جورایی حرف دل منم همین بوده و دنبال همچین فضاهایی بودم که به قول شما با دوستانی نشست و برخاست کنم که هم عقیده باشیم، جایی که ملاک و مبناش حق و ارزش ها باشه، جایی که اگه کم آوردی و خسته شدی دوستانی باشند که حرفشون که هیچ حتی نگاهشونم بهت انرژی مثبت میده، برخلاف مصاحبه های قبلی که انگیزه هاشونو رو راست بگم یا پیچوندن یا خیلی آرمان گرایانه صحبت کردند ولی انگیزه شما برای من قابل قبول تر بود، می دونی داستان چیه خوب هر کسی که وارد حوزه میشه یعنی واقعا انگیزه اصلیش دین و خدمت و تبلیغ ایناست، به نظرم این عقاید اگر هم بوجود بیاد بعد وارد شدن به حوزه و اون مباحث و اساتید و فضای حوزه هست که تو رو به این عقاید می رسونه ولی اون انگیزه اولیه که هرکسی وارد حوزه میشه رو صادقانه نمیگند یا به قول معروف می پیچونند، رمنظورم اولین چیزیه که باعث میشه به حوزه فکر کنی:
    احساس پوچ بودن و بیهودگی می کنی،دلزده ای از یه سری چیزها، آروم و قرار نداری میخوایی به آرامش برسی به این نتیجه می رسی که تو دنیا هیچی ارزش نداره و در نهایت باید با خدا باشی و به سمتش بری پس دنبال راهی می گردی که به خدا نزدیکترت کنه،خودمو مثال میزنم حالا من که وارد حوزه نشدم ولی اگه این کار صورت می گرفت اگه ازم انگیزمو می پرسیدند می گفتم من در واقع دنبال خودم بودم که خودمو پیدا کنم، از چیزهای پوچ و بی مفهومی که اطرافم بودند گریزان بودم، از دوستان و اطرافیانی که کمک حالت که نبودند هیچ صابون هم زیر پات می انداختند گریزان بودم، از آدم هایی که زندگیشون تو مد لباس و کفش و… اینا خلاصه میشد فراری بودم که چون احساس می کردم در نهایت به پوچی می رسند، از آدم هایی که نمازخون، روزه بگیر، قرآن خون، روضه برو و… بودند ولی سرانگشتی هم اخلاق و ادب حالیشون نبود بیزار بودم و …
    به نظرت ما از بی نمازها بیشتر متنفریم یا اونایی که نماز می خونند ولی خیلی راحت تهمت می زنند،حسود و متکبرند، بد اخلاقند،دو دستی مال دنیا رو چسبیدند، خیرشون به خودشونم نمی رسه چه برسه به دیگران؟؟؟ از کدومش واقعا؟! مگه جز این نیست که اصل نماز، اخلاقه و اصل روزه، اخلاص
    به هر حال من با انگیزت حال کردم و واقعا موافقشم، یه وجه مشترکی هم همه این مصاحبه هاست که الحمدالله همه از خانواده های تحصیل کرده، کارمند، پزشک، استاد دانشگاه و… بودن، خوب الحمدالله، به نظرم یه مصاحبه هایی هم با طلبه هایی که از قشر پایینی بودند صورت بگیره بهتره، به هر حال عدالت برقرار بشه، براتون آرزوی توفیق و سلامتی می کنم
    به جای زنده یاد مهندس طلبه بنویسیم یا علی مددی Wink

    • سلام ساحل جان
      درست گفتی که این انگیزه ی اصلی هنگام ورود به حوزه بود.الآن برای ادامه ی تحصیل انگیزه ای بالاتر از این دارم.که شاید حاصلش تنهایی و سختی باشه.
      من در بدو ورودم به حوزه یک دختر دبیرستانی ساده بودم که این دلیل حوزه رفتنم بود ولی آقایونی که قبل تر باشو.ن مصاحبه شد سن بالاتری داشتند و مهندس بودند و برای رفتن به این راه دلایل بزرگتری لازم داشتند.اون هم در زمانی که ملت خودشونو میکشند که بشون بگن مهندس بعد یهو برن تو راهی که بشون بگن آخوند!!!!با سختیایی که ان شالله آشنا هستید.
      درمورد اطرافیان هم باید بگم که ما باید اول از خودمون شروع کنیم تا به این ترتیب و به مرور زمان اطرافیان هم اصلاح بشن و اعتقاداتشون بهتر بشه.ان شالله این شدنیه.
      در مورد خانواده ام میخواستم توضیح بدم که پشیمون شدم.فقط اینکه تحصیلات چیزی بود که تمام اعضای خانوادم براشون اهمیت داشت و خدارو شکر با تحمل سختی های بسیااااار بهش رسیدن و سطح خانواده رو کمی بالاتر بردن.به نظرم این یه فرهنگ سازیه خوب در خانه بود که توسط پدر و مادرم شکل گرفت.
      به یاد صاحب خونه
      یا علی مددی!!!!!!!!!

      • سلام آبجی گلم
        ممنون بزرگواری کردی جوابمو دادی، میگم منم میخواستم دلیل مخالفت خانوادمو بگم که پشیمون شدم، نمی دونم شاید در این پشیمانی ها بسی امید است Wink ، میگم مراجعه کننده از وقتی تو به این پست تکیه زدی زیاد شده، جواب دادن خیلی برات سخت میشه، دستت درد میگیره خواستی رو کمک منم حساب کن، ولی هرکی بیاد من میگم که فعلا تعطیله برید هفته بعد بیایید Grin

  • یکی از شبهای خاطره انگیز زندگیم شبی بود که با سایت شما آشنا شدم یادت نره دعام کنی خیلی خیلی به دعا احتیاج دارم

    • شما دوست بزرگوار لطف دارید
      هم مکه و هم مدینه دوستانی که فرموده بودند رو ،تک تک یاد کردیم
      یا علی مددی

فرستادن دیدگاه برای دختربهشتی

برای افزودن شکلک کلیک کنید

SmileBig SmileGrinLaughFrownBig FrownCryNeutralWinkKissRazzChicCoolAngryReally AngryConfusedQuestionThinkingPainShockYesNoLOLSillyBeautyLashesCuteShyBlushKissedIn LoveDroolGiggleSnickerHeh!SmirkWiltWeepIDKStruggleSide FrownDazedHypnotizedSweatEek!Roll EyesSarcasmDisdainSmugMoney MouthFoot in MouthShut MouthQuietShameBeat UpMeanEvil GrinGrit TeethShoutPissed OffReally PissedMad RazzDrunken RazzSickYawnSleepyDanceClapJumpHandshakeHigh FiveHug LeftHug RightKiss BlowKissingByeGo AwayCall MeOn the PhoneSecretMeetingWavingStopTime OutTalk to the HandLoserLyingDOH!Fingers CrossedWaitingSuspenseTremblePrayWorshipStarvingEatVictoryCurseAlienAngelClownCowboyCyclopsDevilDoctorFemale FighterMale FighterMohawkMusicNerdPartyPirateSkywalkerSnowmanSoldierVampireZombie KillerGhostSkeletonBunnyCatCat 2ChickChickenChicken 2CowCow 2DogDog 2DuckGoatHippoKoalaLionMonkeyMonkey 2MousePandaPigPig 2SheepSheep 2ReindeerSnailTigerTurtleBeerDrinkLiquorCoffeeCakePizzaWatermelonBowlPlateCanFemaleMaleHeartBroken HeartRoseDead RosePeaceYin YangUS FlagMoonStarSunCloudyRainThunderUmbrellaRainbowMusic NoteAirplaneCarIslandAnnouncebrbMailCellPhoneCameraFilmTVClockLampSearchCoinsComputerConsolePresentSoccerCloverPumpkinBombHammerKnifeHandcuffsPillPoopCigarette