اردیبهشت
۲
۱۳۹۴

پایتخت!

پایتخت!Reviewed by مهندس طلبه on Apr 22Rating: 4.5پایتختپاساژ پایتخت

زمان دانشجویی یکی از دوستای طلبم( تازه معمم شده بود) تصمیم به خرید لب تاپ گرفت. چون ساکن قم بود و خیلی با مراکز خرید لب تاپ تهران آشنایی نداشت ازم خواست که برای خرید لب تاپ همراهیش کنم. منم قبول کردم. قرار شد از پاساژ پایتخت لب تاپ رو بخریم.

وقتی اومد دنبالم ، بهش گفتم فلانی توی پایتخت جالب نیست یه طلبه با لباس بیاد. اصلا و ابدا!

ادم درست و درمون اونجا پیدا نمیشه. بعدش بیشتر باعث تمسخر اسلام میشه تا تبلیغش.

بعدش گفتم این مغازه دارا مطمئن باش اذیتت میکنن و جنس درستی بهت نمیفروشن. تازه محاله یه روحانی توی پایتخت پیدا بشه. فضاش اصلا درست نیست.

اولش قبول نمیکرد. میگفت من وقتی معمم شدم عهد کردم همه جا با لباس برم.

منم که کوتاه بیا نبودم، اونقدر واسش دلیل اوردم و آخرش گفتم اگه با لباس بیای من نمیام! بنده خدا سر ناچاری قبول کرد.

خلاصه رفتیم پاساژ و به دنبال لب تاپ مورد علاقش…

توی یکی از مغازه ها از قضا یکی از رفقای هیئتم رو دیدم. رفتیم توی مغازه و شروع به صحبت کردیم. وسط حرفا فهمیدم که مغازه دار رفیق فاب دوست هئتیمه و از بروبچ مذهبی و با صفاست.

در همین حین پیش خودم گفتم، کاش رفیقم معمم میومد، مغازه دار که خودی و مذهبیه. دیگه مشکلی پیش نمیومد!

توی همین فکر بودم که یهو دیدم یه طلبه معمم با همسر و بچش از جلو مغازه رد شد. باور کنید فکم افتاد.

رفیق طلبم بهم نگاه کرد و گفت: تو که گفتی توی پایتخت طلبه جماعت پیدا نمیشه.

همون جا از پیشنهادم خیلی پشیمون شدم. کاش رفیقم رو منصرف نمیکردم و پایتخت اون روز دو تا طلبه به خودش میدید.

همه دوستان رو به خدای پایتخت های طلبگی میسپارم

—————————————————

سلام به همه دوستان

چند نکته:

اولا امسال به لطف خدا اولین تحول در سایت شروع شد، بعد از ۵ سال دومین نویسنده به سایت مهندس طلبه اضافه شد. مطلب قبلی رو دوست خوبم اقای خندان نوشتند. فعلا قراره (با یک برنامه) بعضی نوشته ها رو ایشون با قلمشون بنویسن. امیدوارم نوشته های ایشون اینقده واستون جذاب باشه که کم کم بهم بگید مهندس طلبه دیگه ننویس، فقط اقای خندان!

دوستانی که مطلب اول ایشون رو نخوندن میتونن اینجا کلیک کنند.

دوما ثبت نام ترم جدید حوزه مجازی شروع شد. دوستانی که علاقه مند هستن عقب نمونند. برای خواندن شرایط ثبت نام اینجا کلیک کنید…

دیگه امری نیست.

یاعلی مددی

مهندس طلبه

پ.ن:امروز با یکی از رفقای حوزه بحثم شد درباره توافقنامه هسته ای. خلاصه نتیجه این شد که این رفیقم بحثش رو برام ایمیل کنه و من توی سایت بذارم. نکاته جالبی توی مطلبش هست. دوستان بد نیست کامل بخونن.

نام نویسنده: مهزیار اصفهانی مقدم

طلبه مدرسه علمیه معصومیه سلام الله علیها

فارغ التحصیل دانشگاه شریف

۱ اردیبشهت ۱۳۹۴

بسم الله الرحمن الرحیم

طرح مساله

همان‌طور که عرض کردم بنده به مجریان امر اعتماد دارم؛ این را شما بدانید؛ این آقایانی که مشغول کار هستند، اینها افرادی هستند مورد اعتماد ما، من در مورد آنها هیچ تردیدی [ندارم]؛ در آنچه تا حالا بودند، ان‌شاءالله بعد از این هم تردیدی به‌وجود نخواهد آمد؛ هیچ تردیدی نسبت به آنها ندارم. لکن درعین‌حال جدّاً دغدغه دارم؛ (دیدار با مداحان ۲۰ فروردین ۹۴)

سوال اصلی که این متن بنا دارد به آن پاسخ دهد همین عبارت است: «مفهوم شناسی واژه اعتماد در بیانات مقام معظم رهبری، ناظر به مواضع ایشان نسبت به تیم مذاکره کننده هسته‌ای»

با نگاه اول به انتظارات رهبری معظم انقلاب از یک سو و از سویی دیگر موضع گیری ها و دست آوردهای تیم مذاکره کننده، آنچه بیش از همه به چشم می‌آید تناقضی آشکار مابین آرای طرفین است؛ حال این سوال مطرح می‌شود که آیا با این سیر حرکتی، (اعتماد به مردان دیپلماسی) نتیجه توافقات هم خوان با انتظارات حضرت آقا خواهد بود؟ اگر اینگونه نباشد آیا ایشان از خواسته‌های خود کوتاه خواهند آمد؟ بهتر است با هم به مرور چند متن کوتاه بپردازیم:

الف- حد غنی سازی و اصل تکنولوژی هسته‌ای

۱۶/۴/۹۳، تهران: طرف مقابل به مرگ گرفته که به تب راضی بشوید. هدف آنها این است که جمهوری اسلامی را در باب ظرفیّت غنی‌سازی مثلاً – که یکی از مسائل است – به ۱۰ هزار سو راضی کنند، منتها از ۵۰۰ سو و ۱۰۰۰ سو شروع کرده‌اند، که حدود ۱۰هزار سو مثلاً محصول حدود ده هزار سانتریفیوژ – همین قدیمی‌هایی که از قبل داشتیم و داریم – است. هدف آنها این است. مسئولین ما میگویند ما به ۱۹۰ هزار سو احتیاج داریم. ممکن است این نیاز مال امسال و دو سال دیگر و پنج سال دیگر نباشد، امّا این نیاز قطعی کشور است، خب، باید نیاز کشور تأمین بشود. (دیدار مسئولین نظام)

۱۳/۱/۹۴، لوزان سوئیس: در طول این مدت، تعداد بیش از ۵۰۰۰ ماشین سانتریفیوژ در نظنز به تولید مواد غنی شده در سطح ۶۷/۳ درصد ادامه خواهند داد. ماشین های اضافه بر این تعداد و زیرساخت های مرتبط با آنها جهت جایگزینی با ماشین هایی که در طول این زمان آسیب می بینند جمع آوری و تحت نظارت آژانس نگهداری خواهد شد. (متن تفسیری وزارت امور خارجه از بیانیه لوزان) (۵۰۰۰ سانتریفیوژ تقریبا معادل ۶۰۰۰ سو است)[۱]

۲۰/۱/۹۴، تهران: بدانند دستاورد کنونی هسته‌ای ما چیز باارزشی است؛ این را بدانند؛ به چشم کم‌ارزش و چیز سبک به آن نگاه نکنند؛ چیز با ارزشی است. صنعت هسته‌ای برای یک کشور، یک ضرورت است. … هم برای انرژی، هم برای داروهای هسته‌ای که بسیار مهم است، هم برای تبدیل آب دریا به آب شیرین، و هم برای بسیاری از نیازهای دیگر در زمینه‌ی کشاورزی و غیر کشاورزی. صنعت هسته‌ای در دنیا، یک صنعت پیشرفته است، یک صنعت مهم است؛ (دیدار با مداحان)

ب- لغو یکجای تمام تحریم ها

۱/۱/۹۴، مشهد: اینکه آمریکایی‌ها تکرار میکنند که «ما قرارداد با ایران میبندیم، بعد نگاه میکنیم ببینیم اگر به قرارداد عمل کردند تحریمها را برمیداریم» این حرف حرف غلط و غیر قابل قبولی است؛ این را ما قبول نداریم. رفع تحریمها جزو موضوعات مذاکره است، نه نتیجه‌ی مذاکرات؛ آن کسانی که دست‌اندرکار هستند، فرق این دو را بخوبی میفهمند. این یک خدعه‌ی آمریکایی است که میگویند قرارداد میبندیم، نگاه میکنیم به رفتارها، بعد تحریمها را برمیداریم! این‌جوری نیست؛ (حرم مطهر رضوی علیه السلام)

۱۳/۱/۹۴، لوزان: اتحادیه اروپایی، اعمال تحریم های اقتصادی و مالی مرتبط با هسته ای خود را خاتمه خواهد داد و ایالات متحده نیز اجرای تحریم های مالی و اقتصادی ثانویه مرتبط با هسته ای را، همزمان با اجرای تعهدات عمده هسته ای ایران به نحوی که توسط آژانس بین المللی انرژی اتمی راستی آزمایی شود، متوقف خواهد کرد. (بیانیه لوزان)

۲۰/۱/۹۴، تهران: مطلب بعدی که ما به مسئولین گفتیم و به مردم هم عرض میکنیم، این است که در این جزئیّات مذاکرات ــ که خیلی هم این چند ماه آینده مهم است ــ اتّفاقی که باید بیفتد این است که تحریمها به‌طور کامل و یکجا بایستی لغو بشود. … اگر قرار باشد که لغو تحریمها باز متوقّف بشود بر یک فرایند دیگری، پس چرا ما اصلاً مذاکره کردیم؟ اصلاً مذاکره و نشستن پشت میز مذاکره و بحث کردن و بگومگو کردن برای چه بود؟ برای همین بود که تحریمها برداشته بشود؛ این را باز بخواهند متوقّف کنند به یک چیز دیگری، اصلاً قابل قبول نیست. (دیدار با مداحان)

ج- تفسیر ناپذیری توافقات

همه‌ی آنچه هم قرارداد بسته میشود بین مسئولین ما و بین طرف مقابل، باید روشن، واضح، غیر قابل تفسیر و تأویل باشد. این‌جور نباشد که طرف مقابل – که با دبّه‌کردن و چک‌وچانه زدن، کار خود را پیش میبرد – بتواند باز سر قضایای گوناگون، بهانه‌گیری کند، دبّه در بیاورد، کارها را مشکل بکند؛ (بیانات در دیدار نیروی هوایی ۱۹ بهمن ۹۳)

در حال حاضر ۳ متن پیرامون این توافق وجود دارد (بیانیه رسمی لوزان، متن تفسیری وزارت خارجه ایران، متن تفسیری وزارت خارجه امریکا) بین این ۳ متن تفاوت های جدی وجود دارد و نکته جالب این است که هر سه متن در ساعات پایانی مذاکرات و در یک روز منتشر شده اند! و نکته جالب تر این است که دقیقا همین اتفاق در توافق ژنو نیز رخ داده بود!!

همانگونه که پیداست فرمان اعتماد به تیم مذاکره کننده، ما را به منویات مقام معظم رهبری نرساند، از طرف دیگر ایشان نیز از خواسته خود کوتاه نیامده‌اند! حال سوال اساسی این است: «این چه اعتمادی است که حضرت آقا در لفظ بیان می‌کنند اما در عمل به نتایج ان پایبند نیستند؟!» مگر ممکن است پدری به فرزند خود بگوید: «پسرم من به تو اعتماد دارد» (بخوانید حرف و عمل تو را قبول دارم) اما وقتی مواجه می‌شود با عملکرد فرزندش به روشی غیر مستقیم بگوید کار درست فلان و بهمان است؟! آیا در این موقعیت پسرش با خود فکر نمیکند که بالاخره پدر به من اعتماد دارد یا ندارد؟! در این حالت قضاوت مردم چه خواهد بود؟ آیا نخواهند گفت این پدر به پسرش اعتمادی ندارد اما برای دلخوشی او می‌گوید من قبولت دارم؟!

 شاید متن زیر به پاسخ این سوال کمک زیادی بکند:

من این را صریحاً به ملّت عزیزمان عرض میکنم – قبلاً هم گفتم – من از همه‌ی دولتها در دوران مسئولیّت خودم حمایت کردم؛ از این دولت هم حمایت میکنم. هرجا هم لازم باشد تذکّر میدهم؛ البتّه چک سفید امضا هم به کسی نمیدهم. نگاه میکنم به عملکردها و برحسب عملکردها قضاوت میکنم و به توفیق الهی و به کمک الهی، برحسب عملکردها هم عمل خواهم کرد. (سخنرانی حرم مطهر رضوی علیه السلام اول فروردین ۹۴)

به نظر می‌رسد باید از معنای لغوی واژه اعتماد عبور کنیم و از این کلمه تفسیری حقوقی داشته باشیم؛ برای فهم بهتر مساله مثالی را مرور می‌کنیم: ممکن است زمانی یک مدیر، دوست صمیمی و همکار قدیمی خودش را برای تنظیم قراردادی پای یک معامله بفرستد، اعضای هیات مدیره در این زمان سوال می‌کنند که آیا شما از این جوان مطمئنی؟ مدیر پاسخ می‌دهد بله، «من به ایشان اعتماد دارم»، ایشان فردی متخصص و متعهد است و سالهاست بنده ایشان را می‌شناسم. اما همین مدیر را در شرایطی دیگر ببینیم؛ هیات مدیره یک نفر را به عنوان وکیل و مسئول عقد قرارداد تعیین و به مدیر معرفی می‌کند، مدیر بر اساس تجربه غنی خود اعلام می‌کند که روش این فرد جوان را قبول ندارد و این روش شرکت را دچار ضرر بزرگی خواهد کرد اما با توجه به ساختار حقوقی شرکت مدیر موظف است با وکیل معرفی شده همکاری نماید؛ به نظر شما مدیر عاقل در این صحنه چه تصمیمی می‌گیرد؟ مدیری که به فکر منافع شرکت خودش باشد؟ مدیر در تمامی جلسات خصوصی با وکیل، او را راهنمایی می‌کند، در تمام جلسات هیات مدیره سیاست‌های صحیح عقد قرارداد را یادآوری می‌کند تا هیات مدیره به هوش باشند و کوچکترین انحراف را اصلاح کنند، اما همین مدیر وقتی پای قرارداد می‌رسد یا در جلساتی که با طرف مقابل دارد، از وکیل شرکتش صد در صد حمایت می‌کند و می‌گوید: «من به ایشان اعتماد دارم.» این اعتماد نه تصنعی است و نه توهمی، بلکه اعتمادی است واقعی منتها نه به شخصیت حقیقی آقای وکیل بلکه به ماهیت حقوقی ایشان. مدیر با اعتماد به وکیل شرکت در حقیقت به هویت خودش دارد اعتماد میکند. تصور کنید مدیر محترم در جلسه‌ای که خودی و غیر خودی حضور دارند بگوید: «من به ایشان اعتماد ندارم، این آقای وکیل دارد اشتباه میکند» چه اتفاقی می‌افتد؟ آیا جز این است که ساختار حقوقی شرکت را که مشروعیت مقام مدیریت خودش نیز بر پایه آن است در برابر نامحرمان زیر سوال برده است و علنا اختلافات داخلی را در برابر رقیبی که هر لحظه منتظر فرصتی برای شکست اوست بیان نموده؟! آیا جز این است که وکیل قانونی شرکت را از خود و از منافع شرکت بیشتر دور کرده است و احتمال ضرر دیدن شرکت را بالاتر برده است؟!

تیم وزارت خارجه یا هر تیم مذاکره کننده دیگر بدلیل قرار گرفتن در ساختار حاکمیت اسلامی و داشتن ماموریت و حکم قانونی از مقام مافوق (یعنی ریاست جمهوری) در جایگاهی حقوقی و شرعی قرار گرفته‌اند، زیرا خود رئیس جمهور مقامی حقوقی و شرعی است؛ لذا مشاهده می‌کنیم که مقام معظم رهبری در حیطه اختیارات آنها دخالت نمی‌کنند و اصطلاحا می‌فرمایند «من به آنها اعتماد دارم» اما این اعتماد تا زمانی است که آن بزرگواران از حدود قانونی و شرعی تجاوز نکنند لذا می‌فرمایند «البته چک سفید امضا هم به کسی نمی‌دهم»

جمع بندی و نتیجه گیری

با مرور بیانات مقام معظم رهبری قبل و بعد از توافقات لوزان سوئیس و تطبیق آنها با متن توافق‌نامه مشخص می‌شود منظور از اعتماد در واژگان مقام معظم رهبری به تیم مذاکره کننده، اعتماد به وجهه شخصی و حقیقی این افراد نیست بلکه اعتماد به وجهه قانونی، شرعی و حقوقی آنان است. لذا تا زمانی که این جایگاه وجود داشته باشد، انتظار خواهیم داشت که اعتماد ایشان پابرجا باشد.

ماحصل این بحث این خواهد بود که اگر امروز حضرت آیت الله خامنه‌ای در منصب ریاست جمهوری قرار داشتند لزوما همین تیم را برای مذاکره انتخاب نمی‌کردند و واژه اعتمادی که این روزها به دیپلمات‌های کشور اطلاق می‌شود لزوما به معنای اعتماد به شخص وزیر خارجه و معاونانش نیست، کما اینکه آن روزی که مسئول تیم مذاکره کننده ما حسن روحانی، علی لاریجانی یا سعید جلیلی بودند نیز مورد اعتماد ایشان بودند.

      مطالب مرتبط

درباره نویسنده:

من متولد شهر مقدس تهرانم! پدرم پزشک و مادرم استاد دانشگاه هستند و خودم هم در مقطع کارشناسی رشته کامپیوتر(Computer) گرایش نرم افزار (Software) تحصیل کردم. بعد از اتمام لیسانس به عللی مسیر زندگیم عوض شد و تصمیم گرفتم دانشگاه رها کنم و دیگه ادامه تحصیل ندم و بیام حوزه...

۱۹ دیدگاه + فرستادن دیدگاه

  • سلام. پدربنده طلبه هستن و استاد دانشگاه(رشته حقوق) وقتی اولین باربرای تدریس رفتن گفتن بالباس میرم که خدمتی کرده باشم به دینم ومردم اگرکسی سوالی داشت جواب بدم وهم حضوریک روحانی که تحصیلات دانشگاهی وحوزوی داره برای همچین محیط هایی لازم وواجب . وقتی کارمندها واساتیددانشگاه هم می فهمیدن که فرزندیک روحانی رشته معماری می خونه باتعجب نگاه می کردن این حضور ما درجامعه بارعایت مسایل دینی درهرشغل ومنسب سبب رشدجامعه اسلامی میشه ماهستیم که جامعه رومی سازیم وافکارمون به بقیه القا میکنیم

  • سلام آ سید مهدی گل گلاب.
    نمیدونم منو یادت هست یا نه.من که کامل شمارو یادم هست. ییهو یادت افتادم فهمیدم دلم برات تنگه. گفتم بیام عرض ادب و ارادت.
    راستی امتحان ورودی حوزه دادم. نمیدونم چی میشه. ولی هروقت پیامم و دیدی دعا کن برا عاقبت به خیری. جون سید یادت نره.
    یا حق….

  • سلام ، به نظر من چه اشکالی داره ی ادم طلبه این جور جاها بره ، پدر من روحانی هستن من خریدم باهاش میرم با لباس حتی بهترین نقاط شهرمون تازه کلی هم احترام میزارن میریم داخل مغازشون اتفاقا نباید صحنه رو خالی گذاشت اینطوری اونایی که دشمنه روحانیتن بیشتر شیر میشن .

  • سلام سید
    تشکر از تعاریفت.شما لطف دارین.
    در مورد ملبس شدن یا اینکه کجاها لباس آخوندی نرفتن بهتره و بحث های در این باره یه بعدش به نظرم فردی و یه بعدش اجتماعی هست.
    در بعد فردی کمبودها و خجالت ها و کم رویی ها موثره.و در بعد اجتماعیش نگاه های اشتباه مردم که باعث آزار و اذیت میشه قسمتی از قضیه هست
    یه فامیلامون که معمم هست یه بار رفته بود بقالی میوه بخره بقال نا محترم تیکه انداخته بود که:مگه آخونها هم میوه می خورن؟مگه اون ها هم خرید میکنن و امثال ذلک.
    یا مثالی که حاج آقا قراءتی میزنن که شخصی داشت زباله های خونه فلان آخوند رو بررسی می کرد تا ببینه توی خونه این آخوند چی می خورن!!!
    بعد فردیش رو حوزه باید تو افراد ارتقا بده و تصحیح کنه و بعد اجتماعیش رو با همکاری چند تا نهاد از جمله خود حوزه باید فرهنگ سازی بشه.انشاالله…
    یا علی

    • سلام چه تیکه های خوبی!!! خواهرم و مادرم و دامادمون که طلبه هستند رفته بودند خرید عروسی. یه نفر با صدای بلند و بی هیچ دلیل و منطقی فحش داده بودند. لازم به ذکره دامادمون سید هم هست!
      البته باطن عمل این شخص به خودش برمیگرده و کلا فکر کنم از نظر روانی مشکل داشتند.

  • سلام
    وقت بخیر
    بحث اعتماد رو ملاحظه کردم
    ببینید واژه اعتماد یعنی اینکه اولا این افرادی که وارد مذاکرات شده اند مورد قبول هستند و ثانیا تا به اینجا از خطوط تصویر شده خارج نشده اند
    بعد اینکه دغدغه دارند اولا دشمن بسیار فریبکار است و دنبال توافقی است که حداکثر امتیاز خود را بگیرد و کمترین امتیاز را بدهد و در ثانی تیم مذاکره کننده بداند اگر توافق بدی حاصل شود من پشتوانه ان نبودم بلکه نتیجه عمل خودشان است چون خطوط را رسم کردم و تذکرات مد نظر رو دادم و گفته ام دغدغه دارم.

  • با سلام.
    من هم شرایط شما را دار هستم، امکانش هست دستی به قلم ببرم در وبسایت شما؟
    خیلی دوست داشتم کمکتون کنم، ولی نمی دونستم چطوری.
    از نظر فنی هم وب خوب کار کردم.
    در هر صورت ما درخدمتیم، البته خدمت اسلام که شما در طولشی! Big Smile
    با ایمیلم در تماس باشین.
    یا علی…

  • سلام دوستان عزیزم نگران نباشید میفهمم عمق دلتون از چی نگرانید ولی … امیدوارباشید وتلاش ودعا ،رهبر نازنین مون با وجود جوان های خالص مذهبی امروز که غنیمتهای کشور هستن غریب نیستن علمدار بفرمایندجان، همه مون دویدیم برای جان دادن به فرمان ایشون ،واینکه چیزی که فقط کافیه اخلاص اراده وتلاش ماها راببینن حتی توی یه روستای دور افتاده هم باشیم به وقتش سراغ مون میان…

  • چقدرررررر پای خوندن تحلیل واژه “اعتماد” تیم هسته ای گریه کردم. چقدررررر برای مظلومیت اقا گریه کردم. عصر جمعه ای هم مزید بر علت بود… Big Frown

  • سلام علیکم
    با احترام مطلب شما در مجمع طلاب وبلاگ نویس (Talabeh.net) بازنشر داده شد.
    باتشکر

  • […] منبع: مهندس طلبه […]

  • سلام با نتیجه گیری در مورد اعتماد نسبت به تیم مذاکره کننده به شدت موافق هستم و قطعا همینطور هست

    اما یک سوال همیشه برام وجود داشته و داره و اونکه افراد نخبه با چه هدفی واقعا وارد طلبی میشن؟؟چون طلبی امروز طلبی دیروز نیست که با خلوص نیت و بدون در نظر گرفتن مادیات باشه سوال دوم اینکه آیا حدیث یا روایتی داریم در مورد اینکه میگن لباس طلبگی لباس پیغمبره؟؟به نظر قیاس مع الفارقی هست چرا که لباس پیغمبر قطعا با عملکرد ایشان همخوانی داشته حال که آدمهای امروزی از حرف تا عملشان هزاران فرسنگ هست البته که خودم طلبه و طلبگی را دوست دارم اما برایم سوال بود

  • سلام
    مطلب رو خوندم
    همه جا آدم خوب و بد داره
    گرچه تهران دیگه واقعا داغون شده
    من ترم دو مهندسی نرم افزار هستم
    توی دانشگاه خیلی اذیت میشم که تفکراتم با بقیه فرق داره
    حتی بار ها به نماز خوندن من توی نماخونه دانشگاه خندیدن
    ولی برام تفاوتی نداره
    خوش بحال شما که درستون تموم شده و حالا راحت توی راهی که دوست دارین قدم گذاشتین
    راستی
    به وبلاگ منم سر بزنین و نظر بدین
    ممنون

  • سلام، ببخشید میشه یکم منو راهنمایی کنید در مورد قالب سایت ها و این جور چیزا؟ حقیقتا من خیل از قالب سایت تون خوشم اومده، یه وبلاگ داشتم، خواستم بدونم میشه به این شکل درش آورد؟ با تشکر، شما رو به خدای وب نویسان بد قالب می سپارم!

  • سلام ؛ یه بزرگواری میخواست ازدواج کنه شرط کرده بود همسرش که طلبه بوده و معمم، وقتی با این خانوم میرن بیرون لباس نپوشه، می گفت مردم مسغره میکنن، حرف درمیارن
    یه عزیزی بهش گفت بوده شما که چنین شرطی کردی میتونی بدون چادر بری بیرون!!!!!!!! چادر برا تو ناموسته، لباسم برا اون روحانی. همین
    التماس دعا
    یا علی…

  • سلام. اول تبریک و خوش امد میگم خدمتتت دوست محترمتون اقای خندان. و دوم اینکه قبلا که خواننده خاموش وبتون بودم کلی این جمله “شما رو به خدای فلان می سپارم” برام جالب بود و اصلا یکی از انگیزه های من برا خواندن وبتون بود الان کللللللللللللللللللللی ذوق کردم باز دو مرتبه این جمله رو اخر پستتون دیدم. من هم در پایان کامنتم شما رو به خدای کامنتهای خواننده های خاموش می سپارم Grin

  • سلام علیکم
    ممنونم از نوشته خوبتون
    و تبریک به آقای خندان بابت ورودشون به جمع نویسندگان این سایت خوب

    در پناه آقا امام زمان باشید
    یاعلی

  • سلام آقا سید
    ببخشید مزاحم وقتتون می شم.
    اگر نتیجه این جریان رو بیان کنید ممنون می شم.
    یعنی در نهایت توصیه حضرت عالی در ارتباط با پوشیدن لباس طلبگی چیه؟
    آخر اگر شما اطمینان داشتید که پوشیدن لباس باعث تمسخر میشه چرا از پیشنهادتون پشیمون شدید؟

  • بسم الله الرحمن الرحیم
    سلام بر سربازان رهبری
    فرا رسیدن ماه مبارک رجب ماه خدا تبربک میگویم
    واقعا ما هرگزنبایدبخاطر تمسخرشدن و تحقیر شدن از اعتقادات خود و پوشش خود دست کشید و نباید در چنین مکانهای که فساد و فحشاهست سنگرخالی کنیم
    سید بزرگوار خدا قوت
    التماس دعا دارم شدیدا
    یا زهرا

فرستادن دیدگاه برای خادم الشهدا

برای افزودن شکلک کلیک کنید

SmileBig SmileGrinLaughFrownBig FrownCryNeutralWinkKissRazzChicCoolAngryReally AngryConfusedQuestionThinkingPainShockYesNoLOLSillyBeautyLashesCuteShyBlushKissedIn LoveDroolGiggleSnickerHeh!SmirkWiltWeepIDKStruggleSide FrownDazedHypnotizedSweatEek!Roll EyesSarcasmDisdainSmugMoney MouthFoot in MouthShut MouthQuietShameBeat UpMeanEvil GrinGrit TeethShoutPissed OffReally PissedMad RazzDrunken RazzSickYawnSleepyDanceClapJumpHandshakeHigh FiveHug LeftHug RightKiss BlowKissingByeGo AwayCall MeOn the PhoneSecretMeetingWavingStopTime OutTalk to the HandLoserLyingDOH!Fingers CrossedWaitingSuspenseTremblePrayWorshipStarvingEatVictoryCurseAlienAngelClownCowboyCyclopsDevilDoctorFemale FighterMale FighterMohawkMusicNerdPartyPirateSkywalkerSnowmanSoldierVampireZombie KillerGhostSkeletonBunnyCatCat 2ChickChickenChicken 2CowCow 2DogDog 2DuckGoatHippoKoalaLionMonkeyMonkey 2MousePandaPigPig 2SheepSheep 2ReindeerSnailTigerTurtleBeerDrinkLiquorCoffeeCakePizzaWatermelonBowlPlateCanFemaleMaleHeartBroken HeartRoseDead RosePeaceYin YangUS FlagMoonStarSunCloudyRainThunderUmbrellaRainbowMusic NoteAirplaneCarIslandAnnouncebrbMailCellPhoneCameraFilmTVClockLampSearchCoinsComputerConsolePresentSoccerCloverPumpkinBombHammerKnifeHandcuffsPillPoopCigarette