جستجوی آرشیو " مادر"
شهریور
۱۵
۱۳۹۱

سفر!

سفر

ابتدا قلم نمیزنم!فقط تأمل میکنم! تأملی طولانی و همراه با بُهت! بعد خدا را شکر میکنم! تأمل میکنم که خداوند در این سرزمین هزار و یک رنگ چه بنده های خالصی برای خود سوا کرده است! آری! و بعد خدا را شکر میکنم که خداوند من را در این دوران آورده است و من را همنشین و رفیقان این بندگان قرار داده است! آری!رفیقانی که چه بدانند و چه ندانند دست خداوند در کارهای خیر […]

اردیبهشت
۱۶
۱۳۹۱

مادر!

مادر

امروز قلم نمیزنم!توان قلم زدن ندارم!دستانم خستست!چشمانم اشک بار! پس امروز قلم نمیزنم به یادت! پس امروز بی جان میشوم به یادت! پس امروز آروزی مرگ میکنم!در فراغت! آری!امروز آرزوی مرگ میکنم!ای مادر…   سلامی به عظمت زهرا (س) تقدیم و پیشکش به همه دوستان عزیز حقیقتا توان قلم زدن ندارم!علیرضا…