جستجوی آرشیو "مرداد, ۱۳۹۲"
مرداد
۹
۱۳۹۲

Three!

three

به گمونم سه سال پیش بود،آره. درست که فکر میکنم سه سال پیش بود که تصمیم به زدن یه وبلاگ گرفتیم.

مرداد
۲
۱۳۹۲

لباس آخوندی!

لباس آخوندی!

روزای اولی بود که پا توی حوزه گذاشته بودم،یادش بخیر. به گمونم سر کلاس نحو بودم،استاد داشت درس میداد.به ناگاه بلند شد و سمت تخته روانه شد و شد آنچه نباید میشد…

تیر
۲۶
۱۳۹۲

شام!

شام

قلم میزنم برایت ای گرسنگی،زیرا قیامت را بیادم می آوری پس إی گرسنگی،محکم تر بر تن خسته ام شلاق بزن،تا بلکه بیشتر به یاد روز محشر باشم…   بیلی بیلی،بیلی بیلی رفیق:سلام سِد مَمَّد جونی سید محمد:بَه،سلام داش احسان گل گلاب،چه خبرا؟ رفیق:سِد مَمَّد،غرض از مزاحمت،امشب میخوایم با بروبچ بریم بیرون و شام بزنیم،پایه ای؟

تیر
۱۹
۱۳۹۲

اجتهاد!

اجتهاد

مینویسم برایت إی رمضان کاش میشد یکبار،فقط یکبار روزیمان را با خون قلبمان افطار میکردیم.خونی که در رکاب حسین علیه السلام فدا شده باشد…   مجتهد کی بید؟ این سوالیه که باید امروز با کمک هم بهش جواب بدیم.

تیر
۱۲
۱۳۹۲

کتابخانه!

کتابخانه

قلم میزنم برایت إی مادرم زهرا سلام الله علیها میدانم حقیرم،ولی چه کنم که جز عشق تو در کوله بارم هیچ ندارم…   کولیت (کوله پشتیت!) رو که روی دوشت انداختی ،میخوای وارد صحن جوادالائمه حرم حضرت معصومه سلام الله علیها بشی. یکمی دلهوره داری که نگهبان حرم بابت کوله پشتی بهت گیر نده،تو هم که بچه پررّو اصلا به روی مبارکت نمیاری و بدون توجه به نگهبان وارد صحن میشی.