شهریور
۲۱
۱۳۹۳

اسپانیا!(۸)

اسپانیا!(8)Reviewed by مهندس طلبه on Sep 12Rating: 4.5اسپانیاسفری به اسپانیا

بعد از چند ماه کار مداوم روی پروژه دانشگاه بالاخره زمان ارائه پروژه به استاد فرا رسید و به لطف خدا تونستم پروژه و گزارش کار رو ارائه بدم.

هفته آخری که توی اسپانیا بودم تصمیم به گردش گری گرفتم.اول استان آندلس و دوم بارسلونا.

سفرنامه آندلس که قبلا صحبتش گذشت ولی بارسلونا نه!

سفر بارسلونا خیلی خوشایند نبود،چون از قضا کیف رفیقم رو توی یکی از پارکای بارسلونا دزدیدن و چند ساعتی توی پلیس بارسلونا معطل شدیم.

سفر بارسلونا بخاطر جریان دزدی خیلی تلخ بود،به قدری که نزدیک بود بخاطرش سفر آندلس رو هم کنسل کنیم که البته به لطف خدا کنسل نشد.

شما هم حواستون باشه این طرفا اومدید خیلی مواظب وسایلتون باشید که دزداش خیلی حرفه ای هستن.

خلاصه بعد از تموم شدن گشت و گذار ،روز آخر فرا رسید.استاد بهم گفت که حتما میخواد روز آخری برای خداحافظی من رو ببینه.منم با کمال میل قبول کردم.

چند تا توصیه بهم کرد که برام جالب بود.اول گفت پروژت رو به زبان فارسی هم تغییر بده (چون زبان پروژه به زبان اسپانیایی و انگلیسی بود) تا مردم کشور خودتم بتونن استفاده کنن.

دوم اینکه برای ارشد بهم پیشنهادهایی داد که البته بخاطر حوزه نمیتونستم قبول کنم.

و سوم اینکه گفت تابستان سال های بعدی هم بیا اینجا!

آخرشم یه چند تا عکس یادگاری گرفتیم و از هم جدا شدیم.منم بعد از خداحافظی راهی خونه شدم و سریع وسائلم رو جمع و جور کردم.راستش و بخواهید دل تو دلم نبود.میخواستم هر چه زودتر فردا برسه و زودتر به ایران برگردم.جدا برای رسیدن به ایران لحظه شماری میکردم…

 

خلاصه فردای موعود فرا رسید.بعد از نماز صبح دیگه نخوابیدم.چیز میزای آخرم رو جمع و جور کردم و حدود ساعت ۶ زدم بیرون.بلیط پرواز ساعت ۲ به وقت اسپانیا بود.ولی من همیشه عادت دارم یه ۵ ،۶ ساعتی زودتر توی فرودگاه باشم. واسه همینم مثل همیشه زودتر راهی فرودگاه شدم.بعد از خرید بلیط مترو توی شلوغی مترو با هر بدبختی بود ساکم رو وارد واگن کردم.چند ایستگاهی تا فرودگاه بیشتر راه نبود.واسه همین خیلی سریع به فرودگاه رسیدم.فکر کنم حدود ساعت ۹ صبح بود که به فرودگاه رسیدم.یعنی ۶ ساعت توی فرودگاه الاف و بیکار بودم!

اولش یکمی مداحی گوش دادم ،ولی از بس مداحیش غمناک بود و اشک آدم رو در میاورد بی خیال مداحی گوش دادن شدم.بعدش شروع کردم به قدم زدن توی فرودگاه.فکر کنم توی این چند ساعت کل فرودگاه رو گشتم.

حدود ساعت ۱۱:۳۰ اولین نفری بودم که کارت پرواز رو گرفتم.مسئولش وقتی کیفم رو وزن کرد و دید چقدر سبکه تعجب کرد! گفت دیگه کیف دیگه ای نداری؟؟ (این و گفتم که ملت بدونن از سوغاتی خبری نیست!)

بعد از کارت پرواز نوبت گشتن فرا رسید.از کمربند و موبایل تا انگشت عقیق یمنی رو در اوردم و خودم هم از گیت رد شدم.بعد از مرحله گیت نوبت چک کردن پاسپورت فرا رسید.

بعد از چند تا سوال کوچیک مهر خروج از اسپانیا توی پاسپورتم زده شد و عملا من از خاک اسپانیا خارج شدم!

از حدود ساعت ۱۲:۳۰ تا ۱۴ روی صندلی نشسته بودم و یکمی با نوت بوک وَر میرفتم.

چشمتون روز بد نبینه که حدود یک ساعت و نیم هم به بخاطر تاخیر به ساعت ۱۴ اضافه کنید و عملا ساعت ۱۵:۳۰ هواپیما از زمین گرم بارسلونا به سوی آسمون بلند شد.

تاخیر هواپیما خیلی مهم نبود ولی برای من فاجعه بود.علت فجاعتش بحث نماز بود.اذان ظهر و توی بارسلونا ساعت ۱۴ میگفتن.یعنی من عملا نمیتونستم اسپانیا نماز بخونم ،ولی اگه از اول بهمون میگفتن که هواپیما ۱:۳۰ تاخیر داره راحت میتونستم نماز بخونم ولی متاسفانه ساعت ۱۴ ما توی صف برای ورود به هواپیما وایسادیم و حدود یک ساعت توی صف بودیم.هرچی از مسئولش سوال کردیم ننت خوب بابات خوب بگو چقدر تاخیر داره میگفت معلوم نیست.شاید همین الان برسه! عملا مجبور شدیم توی صف وایسیم و هیچ جا نریم.به همین خاطر توی اسپانیا نتونستم نماز بخونم.از اونطرف حدود ساعت ۷:۴۵ به استانبول میرسیدیم.خب اینم فاجعه بود.چون همون موقع اذان مغرب رو توی ترکیه میگفتن.پس عملا من تمام وقت نماز رو توی هواپیما بودم. و از این موضوع خیلی خیلی ناراحت بودم،چرا که من از قبل برنامه ریزی کرده بودم که نماز ظهر رو توی استانبول بخونم،چون اگه هواپیما تاخیر نداشت حدود ساعت ۶ میرسیدم استانبول و راحت میتونستم نماز ظهر رو اونجا بخونم.ولی با این اوضاع با یه مشکل جدید روبرو شدم.

با هر بدبختی بود توی هواپیما نماز خوندم و آخر نماز گفتم خدایا خودت قبول کن،چرا که نفهمیدم چی چی خوندم!

انصافا سرنماز خیلی حالم گرفته شد ولی خب چاره ای نبود ،چون به نماز ترکیه نمیرسیدم و نمازم قضا میشدم.

در فرودگاه ترکیه توی بخش ترانزیت یه سه ساعتی معطل بودم.همون اول گفتم خدایا نماز ظهر که نفهمیدم چی خوندم نماز مغرب رو یه حالی بهمون بده!

در بخش ترانزیت فرودگاه دنبال نماز خونه گشتم که یهو یه اتاق سه در دو پیدا کردم.اونقده کوچولو بود که به زور دو نفر توش جا میشدن.گفتم کاچی بهتر از هیچی.خواستم برم تو که دیدم دو نفر از اخوی های اهل سنت دارن نماز میخونن و عملا جایی برای من نیست.واسه همین بیرون منتظر شدم که دیدم یه جوونی کنارم وایساده.

ازش پرسیدم واسه نماز وایساده ،تایید کرد.کمی باهاش گپ زدم، فهمیدم از شیعه های کویته.زودی با هم رفیق شدیم.اونقده که از حوزه های قم واسش گفتم و طلبگی،ولی دیدم خودش بیشتر بلده.حتی از ایت الله بهجت هم نکاتی گفت که کفم برید.

خلاصه نماز مغرب و عشا رو با رفیق کویتی خیلی باصفا خوندیم و کلی حال کردم.(تلافیه نماز ظهر و عصر)

یک ساعت و نیم تا پرواز وقت بود.توی فرودگاه پر بود از ایرانی ها که اکثرشون باعث آبروریزی بودن. جدا بعضی ها عقده ای هستن و حال آدم رو به هم میزنن.بگذریم

روی صندلی که منتظر بودم با یه دکتر ایرانی رفیق شدم.اقامت کانادا داشت.زن و بچش کانادا بودن.خودشم متخصص مغز و اعصاب بود.یه ماه کانادا بود ده روز ایران! توی ایران کار میکرد و یه ماه بعدی میرفت کانادا.

کلی باهاش گپ زدم و رفیق شدیم.ولی یه نکته ای بهش گفتم که خیلی رفت توی فکر.

بهش گفتم این همه توی سفری خسته نمیشه؟ گفت نه.

بهش گفتم بچه هات چطور؟گفت نمیدونم.منم خاطرات بچگی هام رو گفتم.وقتی که پدرم بخاطر شغل پزشکیش مجبور بود خیلی کم پیش ما باشه .خیلی رفت توی فکر…

خلاصه حدود ساعت ۱۱:۳۰ (به وقت ترکیه) با نیم ساعت تاخیر از زمین خنک ترکیه بلند شدیم.

دیگه دل تو دلم نبود.نمیدونم سه ساعت آخر سفر چجوری گذشت.ولی برای نشستن هواپیما روی زمین ایران لحظه شماری میکردم.

گذشت و گذشت تا خلبان اعلام کرد در فرودگاه امام خمینی به زمین نشستیم.با انرژی تمام از روی صندلی بلند شدم و بعد از گذشتن دالان هواپیما به اولین تابلویی رسیدم که روش فارسی نوشته بود.مثل دیوونه ها چند دقیقه ای بهش نگاه کردم، و اگه وهن نبود میخواستم همونجا روی زمین بیفتم و سجده شکر به جا بیارم.از خوشحالی میخواستم اشک بریزم.

بعد از کمی پیاده روی نوبت به چک کردن پاسپورت رسید،وقتی نوبتم شد اونقده با پلیس خوش و بش کردم که بنده خدا مونده بود این چه ادمیه که ساعت ۳:۳۰ نصفه شب اینقده خوشحاله!

بعد از کنترل پاسپورت و گرفتن ساک و گذر از گیت چهره منتظر پدر و مادرم رو دیدم که چند ساعتی چشم به راهم بودن.

دست خودم نبود که وقتی به پدرم رسیدم دستان پر مهرشون رو بوسه باران کردم چند قطره اشکی هم برای یادگار به امانت گذاشتم تا فراموش نکنم که هیچ جای دنیا برایم ایران نمیشود…

ایران عزیز دوستت دارم…

یا علی مددی

—————————–

سلام به همه دوستان عزیز

ببخشید که هفته پیش مطلب نذاشتم.این دفعه دومه که توی این چهار سال مطلب نذاشتم.ولی وقتی رسیدم ایران تا  لحظه ای که مطلب رو گذاشتم اونقده کار داشتم که باور کنید یک شب راحت نخوابیدم.خیلی خیلی فشار کار به خاطر عقب افتادگی هام زیاد بوده و هست.ان شاالله که سروسامون بگیرم و روی غلطک بیفتم.

دیگه کلاسای حوزه هم شروع شد و ….

خب دیگه مزاحمتون نشم

التماس دعا

یاعلی مددی

مهندس طلبه

۹۳/۰۶/۲۰

      مطالب مرتبط

درباره نویسنده:

من متولد شهر مقدس تهرانم! پدرم پزشک و مادرم استاد دانشگاه هستند و خودم هم در مقطع کارشناسی رشته کامپیوتر(Computer) گرایش نرم افزار (Software) تحصیل کردم. بعد از اتمام لیسانس به عللی مسیر زندگیم عوض شد و تصمیم گرفتم دانشگاه رها کنم و دیگه ادامه تحصیل ندم و بیام حوزه...

۲۴ دیدگاه + فرستادن دیدگاه

  • ممنون مهندس طلبه

  • سلام بشرط حیات وسعادت به جمع شما میپیوندم

  • گفته بودم دزدان بارسلون حرفه ای اند! جدی نگرفتید Smile

    • سلام اخوی
      اره خدایی.وقتی کیف رفیقم رو زد دقیقا یاد حرفتون افتادم.
      ولی خدایی حرفه ای هستن!
      یاعلی مددی

  • سلام خسته نباشید!!!! فک میکنم دانشگاه رو به این صورت مینویسن نه جداازهم !!التماس دعا.یاعلی

  • عالی توصیف کردین و هیجانی
    عالی
    احسنت
    انشالله که نکات ریز موجود درمتن تلنگری باشه برای خلوص در عمل

  • سلام مهندس طلبه . بالاخره من هم مهندس طلبه شدم . اون هم مدرسه معصومیه . بیا حجره ما . خیلی خوشحال میشم . ۱۴۵ ساختمان مطهری هستم .

    • سلام اخوی
      اسم شریف؟
      یاعلی مددی

      • اسمم حسین فامیلیم هم ایشالا بیا حجره ما تا بگم .

  • سلام
    دوستان گنجینه صوتی اخلاق(ایت الله مجتهدی) برای اندروید منتشر شد
    http://cafebazaar.ir/app/ir.khazanentezargsa.ganjineyesotiakhlagh/?l=fa
    التماس دعا
    یا علی

  • سلام داداش
    بازگشت پیروز مندانتو تبریک میگم Grin
    امتحانای دوره اختبارمون رو دادم منتظر نتیجه ام
    نمیدونم آیت الله فاضل رو میشناسی یا نه
    فقط میتونم بگم عالیه
    موسس حوزه فیضیه بابل
    پدر شهید/داماد آیت الله کوهستانی/آقای نبویان(نماینده مجلس) دامادشونه
    خلاصه از حوزه ای که هستم خیلی راضیم
    خدارو شکر
    داداش التماس دعا
    یا علی

    • سلام اخوی
      خب خداروشکر که راضی هستی
      امیدوارم حالا که وارد حوزه شدی اینطرفا کم پیدا نشی Grin
      یاعلی مددی

  • سلام علیکم
    ببخشید خانمتون با شما بودند یا ایران بودن؟آخه این وسط نه تو سفر حرفی ازشون بود نه تو فرودگاه کنار مدر و مادرتون؟؟؟

    • سلام علیکم.
      جسارتا بعضی از دوستان دقت داشته باشن بنده خدا مهندس طلبه، قسم نخورده همه جزییات زندگیشو بیاد اینجا بنویسه که!! بعضی کنجکاویای بعضی دوستان، یکم فراتر از حد کنجکاویه، جسارتا البته.
      مسیولین رسیدگی کنن. ۸-)

      • سلام علیکم خانم یا آقای نام کاربری…من کنجکاوی اگه کردم از آقای مهندس طلبه معذرت خواهی میکنم.اصلا قصد بدی نداشتم.من خودم یه خانمم.دوست داشتم در مورد خانمشون هم بدونم.به همسران طلبه ها علاقه دارم..الگوی من هستند.
        نیازی به تقاضای رسیدگی شما نیست.

        • خب، پس خیالم راحت شد Wink
          تشکرجات Grin

  • سلام
    بسیار خوب بود البته قسمت های خوشش
    انشالله خستگی های سفر بر طرف شده باشه و از این سفر و تحقیقات رضایت کامل داشته باشین
    یکی از تفاوت های دانشگاه های اونور با اینجا همین ارتباط نزدیک استادو دانشجو هست که متاسفانه بخاطر مدرک گرایی توی کشور رنگ باخته.
    خوشبختانه هنوز توی حوزه ها ارتباط استاد با طلبه ها خوبه.خدا رو شکر
    ………………………..
    انشالله بعدا وقت شد شرح بدین پروژه راجع به چی بود!!! بی صبرانه منتظریم هرچند کلاس های حوزه شروع شده و وقت کمه!!!!
    انشالله موفق باشید
    التماس دعا

  • سلام علیکم .
    خدا رو شکر با سلامتی و موفقیت رسیدین. ان شاالله موفق باشید.
    التماس دعا
    یا علی

  • سلام
    نمیدونم منو یادتون میاد یا نه ؟ پارسال باهاتون درمورد ملاک انتخاب کردن یک مدرسه علمیه سوال میکردم، و اینکه پارسال یه مدرسه متوسط قبول شده بودم و ازتون پرسیدم برای سال بعد صبر کنم تا مدرسه خوب قبول شم یا همین انتخاب امسالمو برم و…. الان اومدم بگم که خدا توفیق داد و مدرسه مورد نظرم قبول شدم و از فردا کلاسهایم شروع میشود ، آمدم شادیم را با شما تقسیم کنم و همینکه از شما سید بزرگوار درخواست کنم برایم دعا کنید تا در این راه موفق و مورد ثمر واقع شوم .
    ورودم به حوزه را مدیون نوشته ها و توصیه های شما هستم .
    از خدای منان برای شما و خانواده بزرگوارتان درخواست سلامتی و موفقیت روز افزون دارم.
    و من الله التوفیق

    • سلام علیکم
      بله که یادم میاد.مگه میشه دوستانی که توی سایت فعال بودن رو فراموش کنیم
      راستش رو بخواهید خیلی خوشحال شدم.خدارو شاکرم که مطالب سایت براتون مفید بود
      ان شاالله که در این راه بتونید خوشنودی آقا امام زمان عج را کسب کنید و حقیر رو هم از دعای خیرتون فراموش نکنید
      التماس دعا
      یاعلی مددی

  • سلام، منتظر گذاشتن مطلب بودم…
    برات آرزوی موفقیت می کنم.
    امیدوارم از درسای حوزه زیاد عقب نیفتاده باشی، آخه سالتحصیلی حوزه شهر ما ۱۸ مرداد شروع شده. Wink

  • سلام مهندس طلبه جان خیلی خوشحال شدم اومدید به سلامتی برگشتید خداجون حفظ تون کنه دعاگوی شما رزومند موفقیت های شما Clover

  • توصیه شیخ رجبعلی خیاط “رضوان الله علیه” در مورد نگاه به نامحرم
    چشمت به نامحرم می‌افتد، اگر خوشت نیاید که مریضی!!
    اما اگر خوشت آمد، فوراً چشمت را ببند و سرت را پایین بینداز
    و بگو: یـــــا خیر حبیب و محبوب… صل علی محمد و ال محمد
    یعنی: خدایا من تو را می‌خواهم، این‌ها چیه؟!
    این‌ها دوست داشتنی نیستند…
    هر چه که نپاید دلبستگی نشاید.

  • سلام مهندس طلبه گرامی و باصفا
    خوش اومدی
    صداقت، انگیزه، هدف.. زندگی…
    با انگیزه بودنت رو دوست دارم
    موفق باشی

فرستادن دیدگاه برای گیت فروشگاهی

برای افزودن شکلک کلیک کنید

SmileBig SmileGrinLaughFrownBig FrownCryNeutralWinkKissRazzChicCoolAngryReally AngryConfusedQuestionThinkingPainShockYesNoLOLSillyBeautyLashesCuteShyBlushKissedIn LoveDroolGiggleSnickerHeh!SmirkWiltWeepIDKStruggleSide FrownDazedHypnotizedSweatEek!Roll EyesSarcasmDisdainSmugMoney MouthFoot in MouthShut MouthQuietShameBeat UpMeanEvil GrinGrit TeethShoutPissed OffReally PissedMad RazzDrunken RazzSickYawnSleepyDanceClapJumpHandshakeHigh FiveHug LeftHug RightKiss BlowKissingByeGo AwayCall MeOn the PhoneSecretMeetingWavingStopTime OutTalk to the HandLoserLyingDOH!Fingers CrossedWaitingSuspenseTremblePrayWorshipStarvingEatVictoryCurseAlienAngelClownCowboyCyclopsDevilDoctorFemale FighterMale FighterMohawkMusicNerdPartyPirateSkywalkerSnowmanSoldierVampireZombie KillerGhostSkeletonBunnyCatCat 2ChickChickenChicken 2CowCow 2DogDog 2DuckGoatHippoKoalaLionMonkeyMonkey 2MousePandaPigPig 2SheepSheep 2ReindeerSnailTigerTurtleBeerDrinkLiquorCoffeeCakePizzaWatermelonBowlPlateCanFemaleMaleHeartBroken HeartRoseDead RosePeaceYin YangUS FlagMoonStarSunCloudyRainThunderUmbrellaRainbowMusic NoteAirplaneCarIslandAnnouncebrbMailCellPhoneCameraFilmTVClockLampSearchCoinsComputerConsolePresentSoccerCloverPumpkinBombHammerKnifeHandcuffsPillPoopCigarette