مهر
۱۱
۱۳۹۴

شیعه علی!

شیعه علی!Reviewed by مهندس طلبه on Oct 3Rating: 4.5شیعه علیشیعه علی

چند روز پیش کلاسم اصول تشکیل نشد. از قضا با یکی از رفقای دیرین، توی هوای بهشتی پاییز شروع به صحبت کردیم…

پدر رفیق شفیقمان از مبلغان قدیمی خارج کشوره. از این کشور به اون کشور، از اروپا به آمریکا از آمریکا به افریقا. خلاصه از اون عاشقان نشر اسلام در جهانه که حق و الانصاف کارهای فوق العاده تاثیرگذاری توی جهان انجام داده.

ایشون در خیلی از کشورهای خارجی حوزه هم تاسیس کردن و مدتی به مدیریت اون پرداختن ولی همیشه بعد از تاسیس و مدیریت موقتی، حوزه و به فرد دیگه ای میسپارن و سراغ یک کشور دیگه میرن.

ولی داستانی که میخوام این دفعه تعریف کنم از یه درخواست شروع میشه…

چند سال پیش یکی از طلاب تاثیر گذار افریقایی که مدتی مهمون ایرانی ها بودند، درخواست ملاقات با ایشون(پدر رفیقم) و میکنه. توی جلسه طلبه افریقایی میگه: حاج اقا هیچ وقت از من نپرسیدید چطور شیعه شدم؟

حاج اقا: من هیچ وقت از هیچ کس سوال نمیکنم چطور شیعه شدی؟ من اخلاقم اینجوریه به همه حقایق ناب اسلام و معرفی میکنم، فرد آزاده. خواست قبول کنه و هدایت بشه، نخواست قبول نکنه و هدایت نشه. اخیتار با خودشه.

طلبه افریقایی: ولی حاج اقا این دفعه میخوام بعد از سالیان سال جریان شیعه شدنم و براتون بگم. داستانی طولانی که به هدایت من منجر شد.

من توی یکی از حوزه های سعودیها توی فلان کشور افریقایی تحصیل میکردم. تقریبا سه سالی بود که مشغول یادگیری دروس دینی بودم و از نخبه های حوزه سعودی ها به حساب میومدم. علاوه بر نخبگی روحیه کنجکاوی هم همیشه همراه من بود.

حوزه شما (پدر رفیقم) تقریبا ۴ تا کوچه پایین تر از حوزه سعودی ها بود. حوزه سعودی ها شکیل و با هزینه بسیار زیادی ساخته شده ولی حوزه شما ساده و به دور از تجملات دنیوی.

(لازم به ذکر توی حوزه حاج اقا، هم شیعیان تحصیل میکردن هم اهل سنت. یعنی به دور از هیچ گونه تعصبی در کنار هم به تحصیل دروس دینی میپرداختن)

استادهای حوزه سعودی ها، همیشه به ما میگفتن این شیعه ها موقع نماز دُم در میارن! شیطان موقع نماز کنارشون حرکت میکنن و کلی از این حرفا به خورد ما میدادن. منم که خیلی کنجکاو بودمو بعضی وقتا یواشکی وارد حوزه شما میشدم و موقع نماز شما نگاه میکردم. میدیدم دم در نمیارید از شیطون و هزار خبری که به ما درباره شما دادن هیچ خبری نیست که نیست!

یه بار این جریان و با استادم در میون گذاشتم و گفتم میخوام یه مدت برم توی اون حوزه درس بخونم تا بیشتر بشناسمشون. استاد کلی عصبانی شد و گفت کفر نگو. این شیعه ها فلانن و گولشون و نخور. خلاصه با داد و بیدار سعی کرد من و منصرف کنه.

منم عصر همون روز که بیرون حوزه بودم، دیدم یه ماشین خیلی شیک اومد کنارم و صدام کرد تا سوارم کنه.وقتی سوار ماشین شدم فهمیدم ماشینِ سفیرِ عربستانه!!! از تعجب مونده بودم سفیر با من چی کار داره. سفیر درباره حرفایی که به معلمم زده بودم بحث کرد. بهم گفت تو پسر با استعدادی هستی. تحصیلاتت رو اینجا تموم کن و بعدش با پول خودمون بهترین دانشگاه های دنیا میفرستیمت. خلاصه کلی وعده و وعید به من داد تا دیگه طرف حوزه شما نیام. منم سری تکون دادم و خداحافظی کردم.

همو شب خوابی دیدم که مبدا تحول من شد. توی خواب رسول الله و دیدم که با یک مرد نورانی جلوم ایستاده بودند.

رسول الله به اون مرد رو کرد و گفت: یا علی وضو بگیر.

اون مرد شروع کرد به وضو گرفتن. تا وضو گرفتن اون مرد و دیدم یادم افتاد مثل شما وضو میگره. چون چند بار یواشکی وضو گرفتن شما و دیده بودم.

بعد رسول الله رو کرد به من و گفت از الان به بعد مثل این مرد وضو بگیر.

فردا صبح رفتم پیش استادم. از استاد پرسیدم که اگه کسی توی خواب رسول الله و ببینه و یه حرفی بزنه حکمش چیه. استاد گفت باید به حرف رسول الله عمل کنی. برتو حجتته. چند بار تاکید کردم و هر دفعه استاد تکرار کرد.

بعدش خواب و براش تعریف کردم. استاد عصبانی شد و گفت شیطان بوده.

منم ناراحت از اتاق استاد زدم بیرون و یه راست سراغ مدیر حوزه رفتم. دوباره از مدیر همون سوال ها و پرسیدم و همون جواب و شنیدم و بعدش خواب و تعریف کردم. رئیس هم عصبانی شد و دقیقا گفت شیطان بوده. رئیس گفت تو نیاز به کمک داری و داری گمراه میشی. منم چون پدر و مادری نداشتم به مدیر گفتم اگه میخواهید کمکم کنید واسطه بشید تا بتونم توی حوزه فلانی ثبت نام کنم و از نزدیک با عقایدشون اشنا بشم. رئیس با عصبانیت رد کرد و منم زدم بیرون.

دوباره بعد چند ساعت سفیر عربستان سعودی اومد سراغم. گفت اینا چیه گفتی امروز. بعد بهم گفت امسال درست و تموم کن، اخر سال خودمون اعزامت میکنیم یه جای عالی برای ادامه تحصیل.این حرفارو ول کن. منم به سفیر گفتم اگه میخوای در حقم پدری کنی بیا واسطه شو تا توی حوزه فلانی ثبت نام کنم. اونم طبق معمول قبول نکرد و ازشون جدا شدم.

توی خیابون داشتم پیاده میرفتم که یهو به سفارت کشور… رسیدم. کار خدا رفتم توی سفارت و به سفیر داستان و گفتم. بهش گفتم میای واسطه گری کنی تا من و توی حوزه فلانی ثبت نام کنن؟

در کمال ناباوری قبول کرد و حاضر شد وساطت کنه. با سفیر راهی حوزه شما شدیم و سفیر با شما درباره من صحبت کرد. شما هم قبولیه من و منوط به صلاحیت علمی دونستید. چند تا سوال ازم شد و به راحتی به همه جواب دادم و همون روز توی حوزه شما ثبت نام شدم.

بعد از مدت کوتاهی هم با عمق حقیقت تشیع آشنا شدم و با آغوش باز به مذهب حقه جعفری گرویدم.

رفیقم میگفت :اخر داستان این بنده خدا، چشم همه پر از اشک شده بود که چطور اون یه طلبه کوچک وهابی این جوری هدایت شده و امروز به تنهایی توی اون کشور آفریقایی چهار تا حوزه مستقل داره.

همه دوستان و به خدای حقایق های ناب محمدی صل الله علیه و اله وسلم میسپارم

به یاد خدا باشید…

——————————

سلام به همه دوستان

اولا اسم کشور و افراد و به علت بعضی مسائل امنیتی سانسور کردم. چون دنیای اینرنت فضای بازی هست نمیخوام واسه کسی مشکلی پیش بیاد.

دوما همچنان داغ شهدای مِنا خواب را از ما بریده است. امروز بیشتر از پر کشیدن این شهدا دلم از بی عرضگی بعضی مسئولان خورده. ولی در کنار این اعصاب خوردی ها دلمان به فرمان های شجاع و حیدری سید علی خوش است که با یک جمله هم دنیایی را به تسلیم وا میدارم و هم بی عرضگی بعضی ها را جبران میکند.

ان شاالله خداوند از عمر ما بکاهد و بر عمر این مرد خدایی بیفزاید.آمین

دیگر عرضی نیست

به یاد خدا باشید…

      مطالب مرتبط

درباره نویسنده:

من متولد شهر مقدس تهرانم! پدرم پزشک و مادرم استاد دانشگاه هستند و خودم هم در مقطع کارشناسی رشته کامپیوتر(Computer) گرایش نرم افزار (Software) تحصیل کردم. بعد از اتمام لیسانس به عللی مسیر زندگیم عوض شد و تصمیم گرفتم دانشگاه رها کنم و دیگه ادامه تحصیل ندم و بیام حوزه...

۴ دیدگاه + فرستادن دیدگاه

  • سلام.خواهشا تجربه ی خودتونو در باره ی اومدن به حوزه بگین…البته بخش رضایت نامه والدین رو خوندم.ولی اگه پدر و مادرتون مخالف بودن،لطفا تجربتونو بگین ممنون

  • بسم الله الرحمن الرحیم
    سلام, فقط این نیست که اگه خدا بخواد هدایت کنه کسی هدایت میشه و اگه کسی هدایت نشد پس خدا نخواسته , نه ! بنده ای که دنبال هدایته , کنجکاوه, که صحت حرف استادشو بفهمه , درست سر بزنگاه که ,بنده میخواد , تلاش میکنه اما کسیو نداره رو زمین از جنس بشر , رب العالمین میشه همه کسشو اسباب هدایتشو فراهم میکنه .
    آخراش اشک ماروهم درآورد. خداوند عاقبت ما رو هم ختم بخیر کنه. یامهدی عجل الله فرجه

  • عجب ماجرایی .
    واقعا اگه خدا بخواد بنده اش رو هدایت کنه ،هدایتش میکنه .

فرستادن دیدگاه برای فراهانی

برای افزودن شکلک کلیک کنید

SmileBig SmileGrinLaughFrownBig FrownCryNeutralWinkKissRazzChicCoolAngryReally AngryConfusedQuestionThinkingPainShockYesNoLOLSillyBeautyLashesCuteShyBlushKissedIn LoveDroolGiggleSnickerHeh!SmirkWiltWeepIDKStruggleSide FrownDazedHypnotizedSweatEek!Roll EyesSarcasmDisdainSmugMoney MouthFoot in MouthShut MouthQuietShameBeat UpMeanEvil GrinGrit TeethShoutPissed OffReally PissedMad RazzDrunken RazzSickYawnSleepyDanceClapJumpHandshakeHigh FiveHug LeftHug RightKiss BlowKissingByeGo AwayCall MeOn the PhoneSecretMeetingWavingStopTime OutTalk to the HandLoserLyingDOH!Fingers CrossedWaitingSuspenseTremblePrayWorshipStarvingEatVictoryCurseAlienAngelClownCowboyCyclopsDevilDoctorFemale FighterMale FighterMohawkMusicNerdPartyPirateSkywalkerSnowmanSoldierVampireZombie KillerGhostSkeletonBunnyCatCat 2ChickChickenChicken 2CowCow 2DogDog 2DuckGoatHippoKoalaLionMonkeyMonkey 2MousePandaPigPig 2SheepSheep 2ReindeerSnailTigerTurtleBeerDrinkLiquorCoffeeCakePizzaWatermelonBowlPlateCanFemaleMaleHeartBroken HeartRoseDead RosePeaceYin YangUS FlagMoonStarSunCloudyRainThunderUmbrellaRainbowMusic NoteAirplaneCarIslandAnnouncebrbMailCellPhoneCameraFilmTVClockLampSearchCoinsComputerConsolePresentSoccerCloverPumpkinBombHammerKnifeHandcuffsPillPoopCigarette