بهمن
۱۹
۱۳۹۰

تریبون آزاد!

تریبون ازاد

بسم رب الشهداء و الصدیقین تیک تاک،تیک تاک،تیک تاک لحظات میگذرد تا دوباره و بار دیگر به سالگرد لحظات انفجار نور برسیم،لحظاتی که با خون ابیاری شد تا نهال هایی در آن برویند و بزرگ شوند و امروز آن نهال ها درختانی تنومند شوند و این درختان مانند خارهایی در چشم دشمنان بمانند تا بدانند اسلام زنده تر از هر زمان است تیک تاک،تیک تاک،تیک تاک بله لحظات درگذر است،پس میگذرد و من حقیرتر از […]

بهمن
۱۲
۱۳۹۰

مفتی!

مفتی

قلمی به یادت میزنم که امروز و در همین ساعات به امامت رسیده ای،ای فرمانده والسلام نامه شروع! سلامممممممم بر همه،همه و همه،همه و همه و همه و خلاصه هم همه! امیدوارم تعطیلی های بین دو ترم بهتون خوش بگذره! و بتونید از سرعت سال نوری گذشت زمان ،در تعطیلات بین دو ترم بکاهید!من که ۴ سال سعی کردم نشد!حالا هم که حوزه تعطیلات بین دو ترم نداره !پس هیچ! خب این دفعه تصمیم خاطره […]

بهمن
۵
۱۳۹۰

روزی!

روزی

بسم رب الشهداء و الصدیقین قلم میزنم به مویت،به رویت،به عشقت،به یادت،به مرامت ای با وفاترین باوفا ها ای غریب ترین غریب ها ای علی جانم ،آقا جان ای علی بن موسی الرضا بگذار به یادت قلم بزنم تا ،یادت مرهمی باشد بر دل خسته تا یادت مسکّن من باشد و با دیدن غربت تو،غربت عالم را فراموش کنم پس قلم میزنم السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی سلام سلامی به بلندای همت […]

دی
۲۸
۱۳۹۰

ضریح!

ضریح

بسم رب الشهداء والصدیقین قلم بزن! به یاد کی قلم بزنم؟ به نام کی قلم بزنم؟ دل بارها گفت قلم بزن!ولی نامی ازش نبرد! ای دل چرا گرفته ای؟ گرفته ای از دوری شیرمردانی که علمشان تیری در قلب دشمنان است! گرفته نباش!بخند!شاد باش!پایکوبی کن!که علم نیز مانند تیر بر قلب دشمنان مینشنید! خوشحال باش برای آن شیرمردان! ولی ولی ولی ای دل گریه کن!نه به حال آن شیرمردان!بلکه به حال خودت که باز از […]

دی
۲۱
۱۳۹۰

ناهار!

ناهار

خواستم امروز دستی بر قلم ناتوان ببرم و چند خطی بنویسم!هرچی فکر کردم نتونستم کسی و انتخاب کنم که امروز به نیتش قلم بزنم!اصولا بدون نیت قلم زدن کار بیهوده ایست!وا عجبا من باب همین !تفألی زدیم بر دل خسته !تا ببینی امروز باید با یاد و نام و اذن چه کسانی قلم زد! این دل چه میگوید؟! تافل میگوید به یاد مردانی قلم بزن که مظلومند به یاد مردانی قلم بزن که مردانه جنگیدند […]

برگه‌ها :«12345678910»