هزار و اندی سال پیش،در چنین روزی محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) دست مردی را بر آسمان ها بلند کرد، تا نه به انسیان ،بلکه بر کل عالم آفرینش بفهماند که من کنتُ مولاه فهذا علی مولاه آری!کل عالم ،این ندای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را شنید و به گوش جان سپرد! جز عده ای گمراه! که ندای را شنیدند ولی چه زود به فراموشی سپردند! این […]

مینویسم برایت إی عرفه! ای کاش بعد از عمری که جاهلانه از من گذشته، ثانیه ای فقط نه به داستانِ زندگیت ،بلکه فقط به معنای اسمت فکر میکردم! آری!عمریست فراموش کردم که باید در روزِ تو ،خود را شناخت تا به خدا رسید!ولی افسوس که سرگرم شده ام و حتی معنای اسمت را نمیدانم! پس ای عرفه،در روزت بیا و لطفی کن و شناختی از خدا به روی ما باز کن تا شاید این عرفه، […]

  مینویسم برایِ خال أبرویت إی عشق!زیرا که سالیانیست مست خال أبرویت شده ام!مست و شیدایت! إی عشق خوشا به حالت!زیرا که در چنین روزی هم نشین علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها شده ای! خوشا به حالت که دیدی چگونه این دو نور با هم عاشقانه زیستند و با هم عاشقانه عروج کردند!خوشا به حالت! افسوس،ای عشق! زیرا که تو زندگی عاشقانه را حقیقتا دیدی، ولی نسل ما چه؟!  نسل ما جز […]

  مینویسم در این لحظات بارانی، برای تو إی باران! مینویسم برایت زیرا که پاکی، و نجاست را نیز پاک میکنی!پس چه نیکویی! ولی إی کاش بارانِ عزیز! قطرانی از وجودت را بر دل سیاه ما به امانت میسپردی تا سیاهی از دل وا کند !که اگر این گونه میشد دیگرنیازی به جستجوی معبود نبود! زیرا که هر جا قدم میگذاشتیم معبود را در دل سفید خود می یافتیم! پس إی باران ببار،ببار…   چند […]

قلم میزنم امروز به خاطر روح ملکوتی دلار!آری به روح ملکوتی و قدسی دلار آمریکایی! قلم میزنم برایت ای دلار ،زیرا که آنقدر مهم هستی که صبح تا شام شیعیان حیدر کرّار علیه السلام روزانه بارها و بارها احوالت را بپرسند! از صبح تا شامگاه مردمان سلمان فارسی (رحمت الله علیه) نُقل مجلسشان نام توست!که در هر لحظه در کجای نمودار ریال میگردی! الان دوهزاری هستی إی دلار بزرگوار، یا سه هزاری!نمیدانم!شاید الان پنج هزاری […]