جستجوی آرشیو "فروردین, ۱۳۹۲"
فروردین
۷
۱۳۹۲

شیخ!

شیخ

مینویسم برایت إی سیلی! آری!میدانم ،که نمیدانی گاهی با فرودت چه میکنی با دلها! گاهی با فرودت صورت مادرانه ای را خونین ،و کمر پدری را شکسته ای! آری!آری! پس ای سیلی فرود آی! آری! فرود آی!ولی این بار نه بر صورت مظلومه ای! بلکه این بار بر دل سیّدی از نسل یاس که دیگر طاقت روضه ندارد! آری!آنقدر بر این دل فرود آی تا دیگر طاقت زنده ماندن نداشته باشد،مانند عصر عاشورای زینب سلام […]

اسفند
۳۰
۱۳۹۱

نو روز!

نو روز!

قلم میزنم برایت إی سال ۱۳۹۱ هجری شمسی! میدانم،که در پایان عمرت، ایرانیان به جشن و پایکوبی مینشینند!میدانم! ولی اینبار من میخواهم عزادارت باشم!آری،عزادار! زیرا که پایان عمرت ،نشانه ایست که یکسال دیگر نیز گذشت،و باز نیز نیامد! آری ،باز نیز نیامد و باز نیز ما خفتگان در غفلتیم…   تیک تاک ساعت که به لحظات پایانی هر سال که نزدیک میشه،هر کسی یه برنامه ای واسه خودش داره.بد نیست این دفعه یه گشتی توی […]

اسفند
۲۳
۱۳۹۱

ادبیات عرب(۲)!

ادبیات عرب

قلم میزنم برایت ای برف! نمیدانم ،آیا امروز نیز بر روی شانه های مولایم نشسته ای یا خیر؟ و اگر گرمای شانه هایش را چشیده ای،و در عظمتش ذوب شده ای، سلام و درودی از سمت جاهلانش بر او بفرست! و باز این بار به او بگو:که دعایی، تا این بار یخ دل شیعیانش باز شود، آری،دعایی إی مولای من،دعایی…   [توجه:حتما قسمت قبلی ادبیات عرب را از این آدرس بخونید.] کلنی از خودت میپرسی […]

اسفند
۱۶
۱۳۹۱

تغییر!

تغییر

برایت مینویسم ،ای اسطوره مردانگی! آه إی طَیِّب، با من بگو از جوانمردی!بگو… بگو چگونه در آنی توبه را به جان خریدی و خود را شرمسار مادر سادات نکردی! آه طیب! شنیدستی زیر شکنجه های سگ های هار ،فریاد یاابوالفضل سردادی! پس بگو با من ،علمدار در آن لحظات آخر با تو چه گفت که این گونه مردانه صبر کردی؟ بگو ،بگو تا همگان بدانند که عباس علیه السلام نیز زنده است پس با من […]