تبلیغ آخوندی – قسمت ۱

نوشته شده توسط مهندس طلبه    ۶ بدون دیدگاه

اولاً سلام بعداً کلام! دوماً روم به دیوار،خیلی خیلی شرمندم که دو هفته ای میشه وبلاگ و به روز نکردم.مشکلات و تبلیغ از یه طرف ، بی کامپیوتری منم از طرف دیگه باعث این تاخیر شد.حال بگذاریم و بگذریم. خب و اما تبلیغ!

جریان اینجوری شروع شد که …

یه روز یکی از رفقای قدیمی که الان یه ۱۲ سالی میشه توی حوزه است و از بر و بچ دانشگاهی هم هست(فوق لیسانس برق ، دانشگاه علم و صنعت داره! از الان به بعد با نام مهندس طلبه ۲ صداش میکنم) اومد مدرسه (حوزه) و بهم گفت پایه ای بریم تبلیغ!!! منو بگی کلی واموندم! گفتم مؤمن خدا (!) من چند ماهی بیشتر نیست که اومدم حوزه. بیام تبلیغ چی کار؟! گفت: من تو رو میشناسم. اونقدر تو دانشگاه بحث کردی که واسه تو همین چند ماهه کافیه!

اولش قبول نمی کردم.ولی بعدش پیش خودم که فکر کردم دیدم بی راهم نمیگه! کار ما توی دانشگاه صبح تا شب بحث با این و اون بود! خلاصه سرانجام راضی شدم!!

قرار بود بریم تبلیغ توی مدارس دبیرستانی شهرضا (یکی از شهرستان های شهر اصفهان)(!!)خلاصش منو مهندس طلبه ۲ شبونه راهی شهرضا شدیم.نزدیک های صبح بود که رسیدیم شهرضا و کسی که ازمون دعوت کرده بود برای تبلیغ اومد دنبالمون.(از الان به بعد کسی که شهرضا برای تبلیغ دعوت کرده بود و «بنده خدا» صدا میکنم)

(این نکته بین خودمون بمونه که جز مهندس طلبه ۲ نذاشتم هیچ کس بو ببره که سال اولی هستم!!!)

بنده خدا یه صبحانه توپ بهمون داد و بعدش گفت بیایید بریم توی شهر یه دوری بزنیم.ما هم قبول کردیم.بعضی خیابونای شهرضا رو نشونمون داد و در آخر هم ما رو برد امامزاده شاه رضا.امامزاده ی با صفایی بود.جای همتون خالی. سر قبر شهید همت هم رفتیم. بعد از زیارت گفت بریم مسافرخونه (چون برای اسکان من و مهندس طلبه ۲ قرار بود ما رو ببره مسافرخونه) ولی چشمتون روز بد نبینه ، چون…

ما بقی داستان باشه برای قسمت بعدی.سعی میکنم توی همین هفته بنویسم.

در آخر یک نکته .عکس های امامزاده و … را در پایین مشاهده کنید.

به خدای تبلیغ های آخوندی میسپارمتون

یا علی مددی

مهندس طلبه

۸۹/۱۲/۰۱