دی
۲۱
۱۳۹۰

ناهار!

ناهار

خواستم امروز دستی بر قلم ناتوان ببرم و چند خطی بنویسم!هرچی فکر کردم نتونستم کسی و انتخاب کنم که امروز به نیتش قلم بزنم!اصولا بدون نیت قلم زدن کار بیهوده ایست!وا عجبا من باب همین !تفألی زدیم بر دل خسته !تا ببینی امروز باید با یاد و نام و اذن چه کسانی قلم زد! این دل چه میگوید؟! تافل میگوید به یاد مردانی قلم بزن که مظلومند به یاد مردانی قلم بزن که مردانه جنگیدند […]

دی
۱۴
۱۳۹۰

پازل!

پازل

بسم رب الحسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام روزها چه سریع بی تو میگذرند ای یار!تو نیستی ،ولی من که هستم !نه تو هستی!از چشم من نیستی!پس بودن تو قطعیست و کوری چشم من! گفتم امروز قلمی بزنم به یادت،به رویت،به مویت،که زیباترینی!نه زیبایی دنیوی!که بسیاری را داراست!نه! زیبایی که جهانی اسیر دیدارش هستند و من نیز! و من نیز ادعایی دارم که عاشقم!ولی حیف که دروغ گویم!چون عاشق اگر عاشق بود لحظه ای […]

دی
۷
۱۳۹۰

لحظات پاک!

لحظات پاک

بسم رب الحسین سلامی همراه با چاشنی خستگی فراوان تقدیم به دوستان و بزرگواران عزیز اول از آقا امام زمان عج مددی گرفتم تا قلمی بزنم بر دل خسته!تا اگه رخصتی بدهند و اجازکی ،حقیر دستی بر قلم مقدس ببرد و افکار خسته خود را بر روی صفحات درهم بر هم دل نمایان کنم! بگذاریم و نیز بگذریم که تا بوده دل خسته بوده و تا هست همین است!رسم بر این است که تا یار […]

آذر
۳۰
۱۳۹۰

گل فروش!

گل فروش

سلامی به بلندای دل مردان خدایی پیشکش به دوستان خداییم که با بودنشان دلمان خدایی میشه و نزدیکتر به حق نمیدونم زندگی به کامتون هست یا نه!ولی هرچه از طرف یار بیاید نیکوست!پس زندگی به کامتون،ان شاالله ماشاالله! چند وقت پیش یه مددی گرفتیم از حضرت دوست و زدیم بیرون!نرفتم بیرون برای یَلَّلی تَلَّلی!چون …

آذر
۲۳
۱۳۹۰

عملیات!

عملیات

توجه:این داستان بر اساس شواهد و مدارک بدست آمده تدوین شده است و سعی شده در آن هیچ گونه دخل و تصرفی نشود! روزها یکی یکی و دوتا دوتا و سه تا سه و خلاصه چندتا چندتا میگذشت…

برگه‌ها :«1...42434445464748...56»