امروز باید قلم زد!به یاد پرورش دهندگان قلم ها!پس ای قلم تعظیم کن !نه !سجده کن بر صاحبان اصلی قلم!که … آنها چون شمع آب شدند!تا ما از نورشان بهره ببریم! آنها قطره قطره اشک ریختند!تا با اشک چشم هایشان درخت های نونهال ما آبیاری شود! آنها کم کم کوچک شدند تا ما بزرگ شویم! آری!پس امروز قلمم بر تو سجده میکند ،ای معلمم عزیز…   سلام بر رفقایی که گاه گاهی با خوندن نظراتشون […]

امروز قلم میزنم به یاد تو! امروز قلمم در مقابل عظمت تو آنقدر حقیر است که حرفی برای گفتن ندارد!پس سکوت جایز تر در مقابل شما ای دختران و پسران دلاوری که با صبرتان رقیه وار به همگان آموختید که هنوز رقیه(س) نمرده است!آموختید رقیه(س) نیامد که برود!آمد که به گوش سنگین تاریخ فریاد بزند که إی پدر!آسوده بخواب!زیرا که اگر چه علمدارت رفته است!ولی علمداری سه ساله هنوز زنده است! پس ای دلاوران و […]

امروز به یادِ تو قلم میزنم! إی از اهالی اهل قلم! إی از تبار علی بن ابیطالب! إی از قافله کربلا!که تو خود چه خوب فرمودی:کربلا را تو مپندار که شهری است در میان شهرها و نامی است در میان نام‌ها؛ کربلا حرم حق است و هیچ کس را جز یاران امام حسین علیه السلام راهی به سوی حقیقت نیست! آری!جز یارانش به سوی حقیقت راهی نیست!آری!پس چه خوب یار شدی! إی سیدِ شهیدان اهل […]

امروز دست ناتوانم قلم میزند به یاد مادر… ای مادرم!پهلویت را شکستند!ولی راهت تا ابد جاویدان است!هم چون حسینت… سلام بر همه دوستان عزیزتر از جان جانان خیلی قصد ندارم امروز سرتون و درد بیارم چون…

بسم رب الحسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام قلم میزنم امروز!در این ساعت!که روزهای اولیه سال هست! قلم میزنم!نه هر قلم زدنی!قلم زدنی به مثاله شمشیرهای برنده در بدر و احد!شمشیرهایی به مثاله تفنگ های خیبر! پس قلم میزنم به یاد شیرمردانی که آب شدند تا امروز و در این روزهای اول سال نو!ما بتوانیم از نورشان استفاده کنیم! پس رخصت ای دلاوران بیشه های مرگ!ای مردان شجاع و دلیر!رخصت… سلاممممممم بر تو!آره بر […]