۱۱
۱۳۸۹
تبلیغ آخوندی – قسمت ۳
خب این اخرین قسمت از داستان های سریالی تبلیغ آخوندی هست.امیدوارم دوستان خوششون اومده باشه.
خب تا این جا رسیده بودیم که رفتیم گزینش توی اموزش و پرورش و قرار شد که از روز یکشنبه بریم تبلیغ توی دبیرستان های شهرضا.خلاصه تبلیغم بدین شرحه:
۱-در کل فقط تونستم سه روز برم تبلیغ!چون ۴شنبه که تعطیل رسمی شده بود و ۵شنبه هم به عنایت اموزش و پرورش بین تعطیلن شد!پس فقط من تونستم یکشنبه و دوشنبه و سه شنبه برم تبلیغ!ولی انصافا تجارب همین سه روزم خیلی خیلی خیلی برام مفید بود
۲-روز اول و دوم دوتا دبیرستان مختلف رفتم و روز سوم رفتم یه هنرستان.خداروشکر همش خوب بود
۳-دبیرستان اول سه تا کلاس و رفتم و هر کدوم یک ساعت و نیم.روی هم رفته میشه چهارساعت و نیم مجیدجان!اولین کلاسش کلاس اول دبیرستان بود و دومین کلاس سال دوم انسانی و سومین کلاس دوم ریاضی! انصافا بچه های خیلی خوبی بودند. البته بروبچ انسانی یکمی اذیتم کردن!البته یکمی.
۴-دبیرستان دومی که روز دوم رفتم فقط دوتا کلاس رفتم.خیلی بروبچ مدرسه درخواستیدن که یه کلاس دیگه هم برم ولی انصافا گلوم داشت پاره میشد از بس این دو روز حرف زده بودم!.توی این دبیرستان دوتا کلاس سوم دبیرستان رفتم!!!!
۵-روز سومم یه هنرستان رفتم.اونجا هم دیر رسیدم و فقط تونستم دوتا کلاس سوم برق و برم!.کلا با بروبچ برقی حال میکنم.توی دانشگاهم رفقای برقی خیلی داشتم!واسه همین بروبج برقی و انتخاب کردم
۶-روشم توی مدارس اینجوری بود که هر کلاس و میرفتم و از بچه ها میخواستم که مهم ترین سوالی که از یه اخوند! دارند بپرسند!به بچه ها هم گفته بودن اولا سوالا هیچگونه سانسور نمیشه و دوما هرسوالی دارن بپرسن و از هیچ سوالی خجالت نکشن!!!! خلاصه سوالاتی که توی مدارس به دستم رسید درباره موضوعات:خداشناسی _ معاد _ احکام _ ولایت فقیه و مسائل سیاسی روز _ مسائل جنسی (البته در سوالات جنسی در حد نیازهای این سن و سوالات بلوغ جواب میدادم) _ موسیقی _ قمار _ سوالایی درباره دانشگاه و حوزه و….
۷-روی هم رفته بچه های خوبی بودن هر سه تا مدرسه.البته گاهی تیکه هایی مینداختند بعضی بچه ها که البته بدون پاسخ هم نمیماند از طرف اینجانب!!!!! ولی این تیکه ها هم نیاز این سنه!خود منم این سن ها بودم کم تیکه نمینداختم!!!
در اخر کلامم از خدا جونم خیلی تشکر میکنم که خدایی خیلی خیلی کمکم کردن.خلاصه این تبلیغ اخوندی با همه خوبی ها و بدیهاش تموم شد و فقط خاطراتش برام موند…
تا یادم نرفته یک نکته بگم سعی دارم یه مصاحبه جالب با مهندس طلبه ۲ ترتیب بدم که دفعه بعد بذارم روی وبلاگ میذارم
به خدای تبلیغات اخوندی تموم شده میسپارمتان
یاعلی مددی
مهندس طلبه
۸۹/۱۲/۱۱
مطالب مرتبط
۶ دیدگاه + فرستادن دیدگاه
فرستادن دیدگاه
حوزه مجازی
لینک های جالب
- گریه های بی امان! (5324)
- مسافران هواپیما! (3833)
- مداحی انگلیسی! (4247)
- الگوی پرویز پرستویی! (4071)
- شیراز تمام قد ایستاد! (4435)
- جرم فرزاد جمشیدی مشخص شد! (5090)
- قویترین کشور جهان! (3833)
- شبیه "جُوْن" مثل بلال! (3655)
- مرگ بر! (3517)
- سازش هرگز! (4394)
آخرین دیدگاهها
- امتحان کتبی! در
- معصومیه! در
- تلظی! در
- پوشیه! در
- شهریه! در
- پوشیه! در
- خانم! در
- پوشیه! در
- گرونی! در
- شرح کامل حوزه! قسمت ۶ در
سلام
خسته نباشید
سوالی داشتم وآن اینکه آیا با لباس روحانیت رفته بودید؟؟؟
دیگه بماند!!!!!!!!!!!!
سکرته! D:
یاعلی مددی
سلام
ضمانت دل ما را کسی نمی خواهد
عیان زچهره ی ما دردهای ناپیداست
..
..
..
lموفق باشید
یاعلی
بروزم
یا علی مددی
سلام.اگه کارگردان بودید از اونایی میشدید که جای حساس فیلمو قطع میکردید و مخاطبو دق میدادید!!ولی روی هم رفته از قسمت آخر خوشمان آمد! یه لحظه تو دلم آرزو کردم کاش باهاتو بودم تو کلاسا!!کاش جای شما باشم!!!امیدوارم توی جواب دادن به سوالای بچه ها تاخیری پیش نیومده باشهبه خدای تاخیر های ادامه دااااااااار میسپارمتون
پس خوب شد کارگردان نشدیم!
یا علی مددی