۲
۱۳۹۴
سفرنامه نجف/قسمت دوم
به نام خدا
«از حمل غذا با ویلچر تا افطاری در لابی هتل»
ببخشید بابت تاخیر
به سبک همون هفته قبل خلاصه ای از اتفاقات روزانه می نویسم و بعد گزارشی کلی درباره سفر
سه شنبه:
همون طور که تو نوشته قبلی گفتم ، سه شنبه قرار شد بریم برای انجام اعمال مسجد سهله.
قبل نماز مغرب رسیدیم، بماند که با ماشینی که رفتیم چی بود و چی شد…
نماز رو تو مسجد خوندیم و اومدیم سر قرار تا افطار کنیم.
با همون افطار ساده. تو سفر سادگی از هر چیزی بیشتر به آدم میچسبه…اصلا سفر آدم رو یاد آخرت میندازه…هر چی ساده تر و سبک بال تر؛ شیرین تر و دلچسب تر…..بگذریم
جلو یه هتل نشستیم و مشغول خوردن شدیم که صاحب هتل دعوت کرد بیاین تو لابی بشینین.
تو اون گرمای نفس گیر،دعوت عرب صاحب هتل و افطار زیر کولر یه جوون تازه به بچه ها داد.
عرب ها واقعا مهمون نواز هستن.
برامون آب سرد و چایی هم آورد….بچه ها هم شروع کردن به عربی حرف زدن و معلوم شد که بنده خدا سید هست و سه باری هم اومده قم.
تو راه برگشت،نزدیکی های حرم ،خونه حضرت امام رو هم دیدم.
جاتون خالی یکی از رفقا سکنجبین و نوشابه مهمونمون کرد.تجربه جدید و خوشمزه ای بود.(مواظب باشین روزتون باطل نشه.)
چهارشنبه:
تو حرم یه رفیق بحرینی پیدا کردم و کمی با هم به عربی گپ زدیم.از جور آل خلیفه میگفت و زندانی ها و بگیر ببندها….
شب هم رفتیم دیدار ایت الله محمد سند بحرانی که نکات ارزشمند و مهمی رو درباره علم آموزی برامون گفتند.ایشون به فارسی مسلط بودند و چند سالی رو هم در ایران زندگی کرده بودند .
وسط جلسه بچه استادمون (که ۴ ساله هست حدودا) بعد از یکی جملات ایشون، کلمه “نیست” رو که آخرین کلمه جمله آیت الله سند بود،بلند فریاد زد.جلسه رفت تو هوا. آیت الله هم خندیدند و گفتند: ایشون هم حرف ما رو تایید کرد.
پنجشنبه :
۵شنبه کمی بیمار شدم.
تا عصر بیشتر استراحت کردم.
شب که کمی بهتر بودم باید با بچه ها میرفتیم و سحری گروه رو می آوردیم.مجبور شدیم تو مسیر غذا رو بذاریم تو ویلچر .نگو نپرس که چقدر خندیدیم.مردم هم بهت زده نگاه میکردند.
خنده دارتر این که برای برگردوندن ویلچرها به امانات حرم،دو نفر بودیم که باید نفری دو ویلچر رو هم زمان حمل میکردیم…..داستانی شده بود…کم مونده بود وسط صحن بشینیم و های های بخندیم….
شاید بعدا در این باره بیشتر نوشتم
جمعه:
بیمار شدن در سفر هم تجربه های فراوونی به آدم میده.
جمعه حدود ۱۶ ساعت تو بستر بیماری بودم و خواب…..
دم رفقا گرم که خوب بهم رسیدگی کردن.
شنبه:
بعد از دو روز محروم بودن از زیارت، الحمدلله رو به راه شدم و مباحثه ها از سر گرفته شد
ولی امان از بیماری…!!!
یکشنبه:
سحر یکی تو یه شبکه اجتماعی از مشکلاتش برام گفت و این که برم براش دعا بخونم.
کلاً حالم گرفته شد.بیایید برای همدیگه دعا کنیم….
دوشنبه:
جاتون خالی از طرف نماینده حضرت آقا دعوت شدیم افطاری،مدرسه امام خمینی نجف.
آیت الله سید مجتبی حسینی نماینده رهبری در عراق برامون کمی صحبت کردن و شب میلاد ما رو به فیض رسوندند.
بعد از بازگشت هم با چند تا رفقا رفتیم سر قبر عالمی که شیعه بهش مدیونه، یعنی علامه امینی صاحب کتاب الغدیر
سه شنبه:
رفتیم دیدار آیت الله حکیم.
ایشون نصایح و نکاتی درباره اخلاص برامون گفتند.
شب سه تا از شهدای مدافع عراقی رو آوردن حرم که کلاً همه صحن بهم ریخت و اوضاع دگر گون شد.
تو این شلوغی برای دقایقی اوردن گوشی به داخل صحن آزاد شد.یکی وسط قرآن خوندنم رو دوشم زد و گفت پاشو از من عکس بگیر.چند تا عکس که با تبلتش ازش گرفتم ،اون هم گفت بذار چند تا عکس ازت بگیرم و تو شبکه اجتماعی برات بفرستم.
عکس با ایون نجفم هم به آلبوم عکسام داره اضافه شد.
اما
این چند روز که بچه ها فهمیدن دارم برا سایت می نویسم ،هر موضوع خنده داری که پیش میاد شوخی می کنند و میگن این رو هم بزن تو مطلبت
رسم عرب ها اینه که افطاری هاشونو میارن دور صحن و تا حدود سحر میان زیارت و بعد نماز صبح ناپدید میشن
دوغ جز لا ینفک افطار سحر عرب هاست.دلیلش رو هم نفهمیدم.حتی اولین چیزی که باهاش افطار میکنن دوغه.حرم هم برا افطار دوغ و خرما میدن.
درس خوندن هم تو ماه مبارک اون هم در جوار حضرت برکاتی داره.انشاالله که محروم نشم.
شب میلاد امام حسن علیه السلام هم جاتون خالی.عرب ها رسوم خاصی در شادی کردن دارن.
دفعه بعدی از روز ۴شنبه به بعد را براتون مینویسم انشاالله
یا علی
مطالب مرتبط
۵ دیدگاه + فرستادن دیدگاه
فرستادن دیدگاه
حوزه مجازی
لینک های جالب
- گریه های بی امان! (5350)
- مسافران هواپیما! (3853)
- مداحی انگلیسی! (4271)
- الگوی پرویز پرستویی! (4095)
- شیراز تمام قد ایستاد! (4461)
- جرم فرزاد جمشیدی مشخص شد! (5137)
- قویترین کشور جهان! (3847)
- شبیه "جُوْن" مثل بلال! (3685)
- مرگ بر! (3529)
- سازش هرگز! (4407)
سلام زیارت قبول. خوش به سعادتتون. با کدوم تشکل مدرسه رفتید و با کدوم اساتید؟ البته اگه فضولی نیست جواب بدید
(طلبه معصومیه)
سلام سید جان
اول سال تحصیلی بیا روندش رو بهت بگم…
از سراسر ایران طلاب بودند.از معصومیه تعداد بالایی بودند و به صورت گروهی اومده بودند.پایه های ۴ و ۲ و ۱ هر کدوم مجزا در قالب گروه های خودشون…..
استاد صداقت و استاد هاشمیان و استاد حامدی و… حضور داشتند که به فراخور هر یک از دوستان از وجود اساتید بهره بردند.
فضولی چیه!! مدیر مدرسه همواره تاکیید به کار گروهی و راه اندازی گروه داشتند…ما یه گروه بودیم…
سلام
عکس نمیگذارید؟
سلام.تعداد عکس هایی که گرفته شده زیاده و باید گلچین بشه.همچنین نباید تصاویر افردا هم در عکس باشه شاید که راضی نباشند…آپلود عکس ها و گرفتن حجم هم داستانی دیگه هست…قصد دارم حدود ۳۰ عکس رو بذارم…اگه تمایل زیادی دارین ادرس زیر رو پیگیری کنید…
https://telegram.me/garargahenajaf
سلام خوش به سعادت تون سفرنامه شمارو که میخونم همش یاد سفرخودم میوفتم یک از ارزوهام نجف زندگی کردن فقط فقط بخاطر حرم امام علی علیه السلام و مسجدسهله وکوفه …. واقعا ازتون التماس دعادارم …