مینویسم برایِ خال أبرویت إی عشق!زیرا که سالیانیست مست خال أبرویت شده ام!مست و شیدایت! إی عشق خوشا به حالت!زیرا که در چنین روزی هم نشین علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها شده ای! خوشا به حالت که دیدی چگونه این دو نور با هم عاشقانه زیستند و با هم عاشقانه عروج کردند!خوشا به حالت! افسوس،ای عشق! زیرا که تو زندگی عاشقانه را حقیقتا دیدی، ولی نسل ما چه؟!  نسل ما جز […]

  مینویسم در این لحظات بارانی، برای تو إی باران! مینویسم برایت زیرا که پاکی، و نجاست را نیز پاک میکنی!پس چه نیکویی! ولی إی کاش بارانِ عزیز! قطرانی از وجودت را بر دل سیاه ما به امانت میسپردی تا سیاهی از دل وا کند !که اگر این گونه میشد دیگرنیازی به جستجوی معبود نبود! زیرا که هر جا قدم میگذاشتیم معبود را در دل سفید خود می یافتیم! پس إی باران ببار،ببار…   چند […]

قلم میزنم امروز به خاطر روح ملکوتی دلار!آری به روح ملکوتی و قدسی دلار آمریکایی! قلم میزنم برایت ای دلار ،زیرا که آنقدر مهم هستی که صبح تا شام شیعیان حیدر کرّار علیه السلام روزانه بارها و بارها احوالت را بپرسند! از صبح تا شامگاه مردمان سلمان فارسی (رحمت الله علیه) نُقل مجلسشان نام توست!که در هر لحظه در کجای نمودار ریال میگردی! الان دوهزاری هستی إی دلار بزرگوار، یا سه هزاری!نمیدانم!شاید الان پنج هزاری […]

 باذن الشهدا! آری!به اذن شهدایی قلم میزنم که ۸ سال قطره قطره آب شدند و سوختند تا با نورشان امروز جامعه ما روشن شود!نه جامعه ما بلکه جهانی! آری!خون همان بسیجی های ۱۳ ساله بود که امروز سرتاسر جهان را روشن کرده است!از مصر و یمن و بحرین بگیر تا قلب اروپا یعنی اسپانیا! یا کمی انطرف تر!آری پرتغال! اصلا بیا کمی دورتر رویم!هزاران کیلومتر دور تر!تا به قلب آمریکا برسیم! آری!گوش کن!دقت کن!این صدا […]

امروز در لحاظ پایانی یکی از شبهای زیبا خداوند قلم میزنم همراه با کینه و نفرتی که همراه با چاشنی خشم و غضب شده است! قلم میزنم تا کمی سبک شوم!ولی افسوس که قلمم بنزینی شده تا که بر دل گداخته ام ریخته شود! آری !دلم گداخته است از جسارت های بی شرمانه گرگهای وحشی اسرائیلی که به دست دلقک های آمریکایی به نمایش در می آید!آری!آری! چه کنیم!از بی غیرتی خود!چه کنیم! چه کنیم […]